فرقی ندارد که در طبیعت باشیم یا بین سازههای معماری؛ رنگ همیشه عضوی جدایی ناپذیر محسوب شده و در روند تکاملی زندگی ما به ایفای نقش پرداخته است. تصاویر مشاهده شده از محیط اطراف و رنگهای به کار رفته در آن، بر ذهن و جسم ما تاثیر میگذارد. مغز تصاویر را پردازش کرده و با کمک فرآیند ادراک درباره آنها تصمیم میگیرد. اثرات روانی، ارتباطات و روابط عمومی، اطلاعات و تاثیر روی روح و روان، از جمله مواردی هستند که در نتیجه قضاوت مغز بر روح و روان ما حاکم میشوند. از این رو، انتخاب رنگ مناسب را نمیتوان به کاربرد آنها در دکوراسیون محدود کرد و لازم است استفاده آنها در معماری را گسترش داد. این مطلب به نقش روانشناسی رنگ در معماری میپردازد.
مشاهدات تجربی و مطالعات علمی به خصوص در این یازده دهه اخیر ثابت کردهاند واکنشی که انسان در محیطهای مختلف نشان میدهد تا حد زیادی به درک حسی او از رنگ محیط وابسته است. از جمله حوزههایی که تحقیقات مرتبط با این موضوع انجام گرفته میتوان به نظام روانشناسی، روانشناسی معماری، روانشناسی رنگ، عصب-روانشناسی، ارگونومیهای بصری و اختلال روانتنی اشاره کرد. نتایج این تحقیقات را میتوان به طور خلاصه اینگونه بیان کرد که رنگ هم از لحاظ روانی و هم فیزیکی بر انسان تاثیر میگذارد.
فبر بیرن (Faber Birren) به عنوان پدر روانشناسی رنگ کاربردی شناخته میشود. او مبتکر رنگهای اوشا است و همچنین اولین فردی است که در سال ۱۹۳۶ حرفه مشاوره رنگ را پایهگذاری کرد. به عقیده او لغت رنگ به احساسات باز میگردد و مطالعات رنگ علمی مربوط به حوزههای روحی و روانشناسی میشود.
رنگ مفهومی حسی است و مانند تمام ادراکهای حسی دیگر تاثیراتی نمادین، ارتباطی، احساسی و عاطفی دارد. این تاثیرات را میتوان استدلالاتی دانست که توسط آزمایشات علمی اثبات شدهاند و توانایی تاثیر بر انسان را دارند. ذهن و جسم یک موجودیت را تشکیل میدهند؛ با توجه به این موضوع میتوان ادعا کرد جنبههای عصب-روانشناسی، اثرات اختلال روانتنی، ارگونومیهای بصری و اثرات روانشناسی رنگ همه جزئی از ارگونومیهای رنگ هستند.
هدف طراحیهای حال حاضر معماری مراقبت از سلامت روحی و جسمی انسانهاست و بدین منظور همواره ملاحظاتی درنظر گرفته میشود. طراح-تعیینکننده رنگ نیز به نوبه خود سعی میکند این وظیفه را به انجام برساند. او باید در رابطه با چگونگی پذیرش تحریکات بصری، پردازش این تحریکات و پاسخ فراخوانده شده آنها از سیستم هورمونی اطلاعات کافی داشته باشد و به این وسیله به رفاه بیشتر انسانها کمک کند. در محیطهای مختلف این نکته باید به صورت خاص خود رعایت شود؛ مثلا ساختمانهای پزشکی و روانپزشکی، ادارات، کارخانههای صنعتی و تولیدی ماشین آلات، خانههای سالمندان، موسسههای آموزشی و غیره؛ هر کدام محیطی متفاوت با کارایی متفاوتی است که توجه جداگانهای طلب میکند.
بیستر بخوانید: اهمیت طراحی داخلی و معماری در محیطهای آموزشی
روانشناسی رنگ در معماری
یکی از نکات قابل توجه در رابطه با رنگ و معنای رنگهای مختلف این است که در فرهنگهای متفاوت مفهوم یکسانی دارد. تحقیقات بیشماری در سراسر دنیا با محوریت انسانها انجام شده و به مقایسه آنها پرداخته است. مرد با زن، کودک با بزرگسال، اشخاص عامی با معماران، و حتی میمونها با انسان مورد بررسی قرار گرفتهاند و همگی نشان میدهند رنگ یک زبان بصری بینالمللی است که همه افراد درک میکنند.
هر رنگ پیامی را منتقل میکند. مهم است که با کاربرد درست رنگ، پیام درستی انتقال داده شود که متناسب با محیط باشد. برای مثال کلاس درس کارایی متفاوتی با اتاق بیمار در بیمارستان دارد و فضای اداری نیز شباهتی به خط تولید یک کارخانه ندارد و هر کدام نیازمند رنگآمیزی متفاوتی هستند.
برای نمونه چند رنگ و پیامهای آنها آورده شده است:
قرمز سرکش، پرشور، تحریکآمیز، آتشین و تهاجمی است و در طراحی داخلی فضایی تهاجمی، در حال پیشرفت و طالب برتری را القا میکند.
سفید نشانه باز بودن، وسعت، بیطرفی و پاکیزگی است و برای نمایش پیام پاکی، تمیزی، پوچی و تردید به کار میرود.
رنگ زرد نمادی از آفتاب و فضای گرم، صمیمی و ملایم است. این رنگ در طراحی داخلی فضایی محرک، روشن و صمیمی را نشان میدهد.
سبز رنگی متعادل، طبیعی و آرام است. این رنگ پیام سادگی، امنیت و تعادل را میرساند.
بدیهی است مثالهای بالا برای درک تمام مفاهیم رنگها کافی نیستند. هر رنگ معنای منحصر به فردی دارد و در ترکیب با سایر رنگها و در طیفهای متفاوت همان رنگ (از تیره تا روشن) مفهوم متفاوتی پیدا میکند.
بیشتر بخوانید: رنگ سیاه در هنرهای بصری
جنبههای عصب-روانشناسی
بخشی از تحقیقات عصب-روانشناسی این است که چگونگی پردازش مغز و عکسالعمل آن به اطلاعات آمده از دنیای خارج را کشف کند و نحوه تاثیرگذاری آن بر انسان را بفهمد.
برای طراحان-تعیین کنندگان رنگ اهمیت زیادی دارد که از نتایج تحقیقات مربوط به دو کران ادراکی مطلع شوند. این دو کران، محرومیت حسی و اضافه بار حسی نام دارند و با نامهای یکنواختی (یا به اندازه کافی تحریک نشده) و تحریک بیش از حد نیز شناخته میشوند. تشکیلات شبکهای (شبکهای از مدارهای عصبی که از ساقه مغز به تالاموس، واقع در پیش مغز میآیند و از برخی سازههای واقع شده در هستهٔ مرکزی عبور میکنند.) در این قسمت نقش دارد و همیشه برای رسیدن به سطحی از نرمال بودن تلاش میکند. با این حال گاهی به درستی عمل نمیکند. تحقیقات مربوط به استرس نشان میدهند حالت یکنواختی یا تحریک بیش از حد اختلال در موجود زنده را در پی دارند.
یکنواختی سیگنالهای محیطی زیستی، و تحریک بیش از حد سیگنالهای گیج کننده ارسال میکنند. طبق نتایج مطالعات؛ افرادی که در محیط به اندازه کافی تحریک نشده قرار دارند، علائم بیقراری، کج خلقی، پاسخ عاطفی بیش از حد، مشکل در تمرکز، اختلال در ادراک، و در برخی موارد واکنشهای شدیدتری نشان میدهند.
نشانههای اولیه محیط به اندازه کافی تحریک نشده، شدت نور کم، هارمونی تکرنگی، رنگهای سیاه وسفید و تضاد رنگ ضعیف یا یکنواخت هستند.
تحریک بیش از حد در تغییر تعداد تنفس، افزایش ضربان قلب و فشار خون اثر میگذارد. افزایش تنش عضلانی، انواع مختلف واکنشهای روانی و احتمالا پیامدهایی مانند مستعد شدن به عفونت، بیماری عروق کرونر و زخم را در پی دارد. تحقیقات مربوط به استرس این علائم را در افرادی که در معرض تحریک بیش از حد قرار دارند، رایج نشان دادهاند.
از نشانههای اولیه یک محیط بیش از حد تحریک شده؛ میتوان به شدت نور زیاد، هارمونی رنگهای بسیار پیچیده و نامتجانس، تضاد خیلی زیاد و بسیاری از الگوهای پیچیده رنگ بصری اشاره کرد.
دکتر کولر (Dr. R. Küller) از اعضای دپارتمان روانشناسی معماری دانشگاه لوند (University of Lund) مقالهای پژوهشی ارائه کرد. در این مقاله که تحت عنوان نمونه عاطفی از تعامل انسان و محیط زیست منتشر شد، به بیان تحقیقات اخیر در زمینه عصب-روانشناسی پرداخت و نشان داد پاسخهای انفعالی/عاطفی سریعتر و سادهتر از فرایندهای شناختی هستند.
در قسمت دوم این مطلب، میتوانید توضیحات بیشتری درباره نقش روانشناسی رنگ در معماری مطالعه کنید.