احمد فایق یکی از سرشناسترین هنرمندان آذربایجان در حوزه هنرهای تجسمی است. در مواجهه با کارهای احمد مخاطب با تلفیقی از بافت فرش، مجسمه سازی و قلاببافی روبرو میشوید. ٖوی کارهای هنری خود را در سراسر دنیا از جمله اروپا، هند، هنگکنگ، نیویورک، روسیه و امارات متحده عربی به نمایش گذاشته است. امروزه کارهای او در بسیاری از کلکسیونهای خصوصی و همچنین موزهها میدرخشند.
گفتگوی زیر گزیدهای از مصاحبه احمد با مجله artradarjournal است.
احمد فایق متولد سال ۱۹۸۲ در شهر باکو آذربایجان است. در سال ۲۰۰۴ او موفق به دریافت مدرک کارشناسی خود از دانشگاه دولتی آذربایحان در رشته مجسمهسازی شد. در آن زمان احمد یکی از کاندیدای دریافت جایزه جمیل و همچنین جایزه موزه ویکتوریا آلبرت لندن شده بود.
خارج از چهار چوب فکر کن!
- تو در تمام مصاحبهها خود را این چنین معرفی میکنی: «من یک جستجو گر هستم». چه چیزی باعث شده خودت را چنین بشناسی؟
برای من هنرمند کسی است که توانایی آن را دارد که انعکاس احساسش را در آثار هنری به مخاطب عرضه کند. ممکن است شما فکر کنید خوب کارهای من هم دقیقا در این تعریف می گنجد. اما واقعیت آثار هنری من هنوز در ابتدای راه تحقیق و تفحص است. من خلقشان میکنم ولی این تنها قسمتی از دنیای بزرگ آثار هنری و هنر و انعکاس فکری افراد به هر تکه از این آثار هنری است.
من یک جستجو گر هستم زیرا بسیار مشتاقم تا تکهتکههای این آثار را از دل تاریخ هنری بیرون بکشم. شاید بتوانم بگویم کارهای من یک گزارش از تحقیقاتم در دورههای مختلف هستند.
- در سال ۲۰۱۴ بعد از سفری که به هند داشتی آن را «رویایی که به حقیقت پیوست تعریف کردی»!
هند در همه سالهای زندگیام تاثیر شگرف و عمیقی روی من داشت. به یاد میآورم که بخشی از رویاسازیهای دوران کودکیام بود. وقتی که ده ساله بودم یک کتاب آموزشی یوگا را پیدا کردم و آن دوره که شروع به تمرین کردم را خوب به یاد میآورم و این تمرینها من را به سمت اشو و دیگران فیلسوفان دنیای شرق سوق داد. حتی در دورهای یادگیری زبان سانسکریت را شروع کردم. رویای رفتن به هند و پیدا کردن یک معلم مذهبی همیشه با من بود.
وقتی سرانجام این آرزو محقق شد فکر میکردم کاملا آمادهام؛ اما اینجور پیش نرفت. هند کشوری است که همه حواس شما را در یک زمان واحد و به طور باطنی تحت تاثیر قرار میدهد.
شاید بهتر باشه منظورم را این گونه بیان کنم: درهند وقتی چیزی کثیف است یعنی به معنای واقعی کلمه کثیف است. اگر غذا خوب است قطعا فوق العاده است. این در همه چیز جریان دارد. من این تجربه را در هند کسب کردم ولی در بیان این تجربه برای دوستانم خیلی موفق نبودم. بعد از این سفر بررسی و کشف خودم را آغاز کردم و آن جا بود که درست مثل زمانی که ده ساله بودم بهترین دوستم پیدا کردم .. بهترین دوستم خودم بودم.. من دوباره ده ساله شده بودم و خوشحال بودم.
- آیا کارهای دستی هند از جمله هنر سوزن دوزی آنها روی کارهای شما تاثیر داشت؟ و چگونه؟
زمانی که در دهلی بودم کارهای سوزن دوزی هندی را در قالب هنری تجربه کردم؛ قبل از سفر به هند همه کارهای هنری من فقط جنبه ظاهری و بیرونی داشت ولی بعد از سفر به هند کارهای هنری من هم جنبه ظاهری و هم درونی را پوشش میدهد.
- فرش سیال؟ آیا شما از هنرمندهای محلی استفاده میکنید یا همه کار را خودتان انجام میدهید؟
من در یک گروه کار میکنم که به صورت عادی در حدود ۲۵ نفر هستند که همگی به نوعی در روند تولید کار دخیل هستند. این کار گروهی به نوعی من زنده و پویا نگه میدارد.
من معمولا وقتی بخواهم کاری را شروع کنم با بافندگان فرش صحبت میکنم و به این ترتیب روند کار را تصحیح و ویرایش میکنم. در مرحله بعدی کار من باید از لحاظ مهندسی برای دستگاه بافندگی آماده سازی شود و سپس مرحله بافت شروع میشود. این یکی از سختترین مراحل کار است و حضور من در کارگاه و تصحیح کار در روند تولید لازم است.
هر کاری آماده سازی خاص خودش را میطلبد. برای مثال برای فرش سیال من مجبور شدم سطلهای رنگهای مختلف را به دیوار بپاشم و چگونگی مخلوط شدن رنگها و روند شُره کردن آنها را به ذهن بسپارم و برای فرشهای هندسی من قسمتها و شکلهای هندسی مختلف را میبُریدم و به طرق مختلف روی سطح میچسباندم تا ترکیب مورد نظر را به دست آورم.
خدمتگزاری به سنتها
- داستان فرش بازسازی شده از تکههای دیگر فرشها را برایمان بگو. آیا شانس آن را داشتی تا فرش را که درست کرده بودی را به آن زن که فرش اصلی را به تو فروخته بود نشان دهی؟
این ایده وقتی به ذهنم رسید که روی ایده تغییر شکل دادن فرش کار میکردیم .در ابتدا من تحقیقات خودم را روی بازسازی فرهنگی آغاز کردم و برای این کار نیاز به فرشی با قدمت ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال نیاز داشتم تا بتوانم آن را به تکههای کوچکتر یا به تکههای که نمادی از آن فرش باشند، تبدیل کنم.
فرشهای متفاوتی به من نشان داده شد ولی فقط یک فرش توجه من را به خودش جلب کرد و فروشنده پرسید آیا دوست دارم داستان آن فرش را بدانم؟
او گفت گروهی از کولیها این نوع فرشها را خرید و فروش میکنند و همچنین پیشنهاد داد که در سفری به جنوب آذربایجان به ملاقات زنی بروم که یک فرش از این نوع و با کیفیت خوب دارد.
در ابتدا زن از فروش فرش سر باز زد زیرا میراث خانوادگیاش بود و از مادر بزرگش به او ارث رسیده بود. آن فرش تنها چیزی بود که زمان ازدواج از خانه پدری با خود آورده بود و این کار یک رسمی قدیمی در آذربایجان است.
این زن نمیتوانست چیزهای بیشتری از خانه بیاورد چون خانواده اش با ازدواجش مخالف بودند و فقط مادربزرگش او را حمایت کرده بود و این فرش را به نشانه حمایتش به او داده بود .بعد از سفرهای متعدد و وقتی زن مطمئن شد این فرش به یک هنرمند فروخته میشود، با فروش آن موافقت کرد.
بعد از خرید فرش، آن را به یک کارگاه هنری فرستادم تا کارهای آمادهسازی روی آن انجام شود و به کارکنان کارگاه از قدمت فرش چیزی نگفتم. بعد از اتمام امادهسازی فرش را به یک نمایشگاه در هلند فرستادم و تلاش کردم آن زن را پیدا کنم. اما او به شهر دیگری رفته بود ما چند باری صحبت کردیم و او بسیار مشتاق بود که نتیجه کار را ببیند؛ اما هیچ وقت نتیجه را ندید یا شاید دید و دیگر نخواست با من حرف بزند!
گروگان سنتها یا مدیون سنتها
- از این که گروگان سنتها هستی چه احساسی داری؟
من از این در گرو سنتها بودن لذت میبرم. درست مثل یک امتحان است و باید این امتحان رت بگذرانی تا آزاد باشی. من اعتقاد دارم انسانها هیچ جا آزاد نیستند ولی شما باید بدانید دنیای شما دقیقا چه اندازه است.
شاید بتوان گفت سوزن دوزی سه بعدی یکی از هیجانانگیزترین کارهای بود که انجام دادم. این کار به راحتی به چند تکه و بخش تقسیم میشد. بخش اول کار کاملا سنتی محسوب میشود و سنتهای سنتی را دنبال میکند. معمولا همکار من این کار انجام میدهد. قسمت دوم کار، کار آزاد محسوب میشود. دقیقا جایی که از هیچ قانونی تبعیت نمیکند و هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. این همان زمانی است که من تصمیمگیری میکنم و این تصمیمگیریها در لحظه و بدون برنامه ریزی قبلی اتقاق میافتد.
- تاثیر طرحهای اسلامی روی کارت چه بوده است؟
طرحهای اسلامی طی سالهای زیاد رشد کرده به نقطه کمالی در اوج طرحهای هندسی رسیده است. سنتهای حاکم بر این فضا باعث شده هنرمندان مسوولیت کار کردن با این طرحهای پیچیده را بپذیرند تا بتوانند طرحهای جدید را به وجود بیاورند.
کشور آذربایجان و هنر امروز:
هنر معاصر هنر بسیار جدیدی در آذربایجان محسوب تمیشود. ولی خوب هنوز بسیار جوان است و در ابتدای مسیر است. بعد از فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۰ بیشتر هنرمندان به هنر غرب و هنر انتزاعی روی آوردند. امروزه عدهای هم به دنبال پیدا کردن راهشان در مسیر سنتی هستند. شاید من در بخش بسیار کوچکی توانستم این گذار را نشان دهم.
با این وجود فکر میکنم توضیح دادن هنر معاصر آذربایجان بسیار سخت باشد. خیلی خوشحال کننده است که هنرمندان جوان هر روزه در حال بررسی و تجربه کردن فرهنگ و تاریخ کشورمان در زمان باستان و معاصر هستند. هدچند که حرکت در این مسیر گذشتن از بخشی از فرهنگها و سنتهاست و این کار چالش برانگیزی است.
آذربایجان کشور منعطفی است. ما بخشی از امپراطوریهای بزرگی بودیم و به زبانهای مختلفی صحبت میکردیم و بارها الفبای ما عوض شده است. از فارسی تا عربی تا لاتین. در همین زمان خیلی از مردم ما سمبلهای مشترک سنتی مانند فرش را در خانه به عنوان تزیینات داخلی نگه میداشتند تا خودشان را به فرهنگ آن دوره متصل نگه دارند.
- برخورد مخاطب در داخل و خارج کشور با هنرت چطور بوده است؟
من برخورد کودکان را دوست داشتم. شاید بتوان گفت آنها صادقانهترین برخورد را نشان دادند. به یاد میآورم در یکی از نمایشگاهها پسربچهای ۱۰-۱۱ ساله از مادرش سوال کرد آیا اگر این فرشهای نمایشگاه را کثیف کنید تنبیه میشود؟ و من از مادرش سوال کردم آیا واقعا او کودک را تنبیه کرده است و او پاسخ داد که این کار را انجام داده است.
من در پاسخ مادر به او توضیح دادم در کودکی برای انجام کارهایی مشابه این، هرگز تنبه نشدم و شاید همین موضوع این جسارت را در من ایجاد کرده که بتوانم کارهایی این چنین را خلق کنم. از او خواستم تا آزادی بیشتری به کودکش بدهد.