دنیا به اندازهای زشت است که نتوان آن را برای کودکان توضیح داد. حال تصور کنید دنیا به اتاقی کوچک محدود شود که تنها بازدید کننده آن، مردی است که تفاوت چندانی با یک هیولا ندارد. در این حالت چگونه میتوان عشق، انسانیت یا کودکی را حفظ کرد؟ Ma، با هنرنمایی Brie Larson، و جک، با بازی Jacob Tremblay، به خوبی از عهده این کار بر میآیند.
این درام ِ احساسی و بینظیر، بر اساس اتفاقات واقعی و رمانی با همین نام از Emma Donoghue ساخته شده است و عناصری همانند نجات و ترس را در بر میگیرد. Room به خوبی رابطه عاطفی جادویی بین مادر و فرزند را در سختترین شرایط به تصویر میکشد. راز تاثیر بیاندازه «اتاق» بر روی مخاطبین، در هسته اصلی ظریف و آشنای آن است. به همین علت فیلمی با سرمایهای کوچک و قلبی بزرگ، خوش میدرخشد و تبدیل به رقیبی جدی برای آثار پرهزینه میشود.
میتوان گفت کارگردان این اثر، Lenny Abrahamson، بهترین زوج را برای ایفای نقش مادر و فرزند انتخاب کرده است؛ Brie Larson در هر سکانس شما را با بازی بینظیرش مبهوت خود میکند و Jacob Tremblay با وجود سن بسیار کم، شخصیت جک را به خوبی به تصویر کشیده است.
این اتاق کوچک، پنجرهای کوچک دارد که کمی نور خورشید در اختیار آنها قرار میدهد. اما خورشید ِ اتاق، جک است که با هیچ محیطی آشنایی ندارد اما به لطف تلاشهای مادرش، خلاق، پرانرژی، سالم و خوشحال زندگی میکند.
Ma تمام تمرکز خود را روی سلامت جک قرار داده است. او تا حدی دندان خراب خود را نادیده میگیرد که میافتد و به سرعت تبدیل به یکی از ارزشمندترین داراییهای پسرش میشود. برای او، جک تنها دلیل زنده ماندن است. وگرنه چطور میتوانست ملاقاتهای هرشب Old Nick یا نیک ِ پیر، که به نوعی زندانبان آنها محسوب میشود، را تحمل کند؟
جک که همانند دیگر کودکان ۵ ساله است، روز به روز کنجکاوتر میشود. بهترین کار در چنین شرایطی، پیدا کردن راهی برای خارج شدن از اتاق است. ذکر کردن اطلاعات بیشتر در این باره باعث لو رفتن فیلم میشود و از لذت تماشای آن میکاهد.
ماجرای بعد از این، تجربهای دردناک برای Ma یا به عبارت دیگر Joy Newsome است. آزاد بودن یک چیز است، احساس آزادی کردن چیز دیگر. در حالیکه او با مشکلات روانی و عادت کردن به زندگی پیشین خود دست و پنجه نرم میکند، جک با دستان باز کامل دنیای جدید خود را میپذیرد. جک هر روز تجربههای جدیدی کسب میکند و مادرش، تبدیل به انسانی غمگین و نیازمند به دیگران میشود.
این پسر باهوش رابطه بسیار خوبی با مادربزرگ خود، که هماکنون طلاق گرفته و مردی بسیار مهربان زندگی میکند، برقرار میکند و از راهنماییهای او بهرهمند میشود. پدر Joy اما با خبر نوهدار شدن ِ خود خیلی خوب کنار نمیآید.
یکی از بهترین ویژگیهای «اتاق» مطرح کردن سوالهایی اساسی است. چه چیزی ما را تبدیل به یک فرد میکند؟ واقعا به چه چیزهایی برای زندگی نیاز داریم؟ چرا کودکان به راحتی خود را با شرایط جدید وفق میدهند؟ چه اتفاقی میافتد وقتی تمام مشکلاتتان از بین رفته اما خوشحالی همچنان یک توهم باقی میماند؟ و خانوادهها چگونه با رشد کردن کودکان کنار میآیند؟
در نهایت، باز هم همه چیز به مادر و پسر ختم میشود. در کنار یکدیگر، آنها در گذشته را بسته و با امیدواری به سمت آینده حرکت میکنند.
فیلمی که هرگز فراموش نمیکنم، عااالی بود این فیلم !