همانطور که پیش از این نوشتیم، تدوین، سکانسها را مانند کلمات یک جمله به یکدیگر متصل کرده و به نوعی عنصر اصلی جادوی سینما محسوب میشود. Tony Zhou از کانال Every Frame a Painting در ویدیویی با عنوان «یک تدوینگر چگونه احساس و فکر میکند؟» به زیبایی نحوه استفاده از کات را توصیف کرده است. در ادامه با هزارویکبوم همراه باشید.
کات (برش یا قطع، صحنه یا نما، اصطلاحی در تدوین یا مونتاژ فیلم است که با برش راشها فیلم را بر اساس دکوپاژ توسط مونتاژگر یا تدوینگر آماده میکند. اما چه نکاتی باید مدنظر قرار گیرد که یک فیلم با کاتهای مناسب به جذابیت مطلوب دست یابد؟
چشمها، پنجره روح هستند و یک بازیگر خوب سعی میکند بیشتر احساس خود را به جای کلمات، به وسیله چشمان خود به مخاطب منتقل کند. پس در فرایند تدوین، قدرت چشمها و تاثیر آنها در احساسات سکانس را نادیده نگیرید. به دنیال لحظاتی باشید که تغییری در چشمان کاراکتر به وجود میآید؛ مانند لحظه گرفتن یک تصمیم مهم. به عنوان مثال وقتی از چشمان یک شخصیت به چیزی که توجه او را جلب کرده کات میکنیم، بدون استفاده از کلمات داستانی را روایت کردهایم.
موضوع بعدی، زمان است. احساسات، نیاز به زمان دارند و این وظیفه شماست که با در نظر گرفتن فاکتورهای مختلف، زمان مورد نیاز برای هر صحنه را تعیین کنید. وقتی کاراکتری را مشاهده میکنیم نوعی ارتباط بین ما شکل میگیرد؛ زیرا قبل و بعد از این که کلمات را بر زبان بیاورد، فرصت داریم صورت و چشمان او را مشاهده کنیم.
مخاطبهای ماشین نیستند و برای درک احساسات، نیاز به زمان دارند و اگر فیلم زمان کافی را در اختیار آنها قرار ندهد، آن را باور نمیکنند. باورپذیر کردن فیلم امری واقعا سخت است و امروزه، مشکلات بسیاری مرتبط با این موضوع را در فیلمها مشاهده میکنیم.
به این نکته توحه کنید که هر شات، ریتمی طبیعی دارد. والتر مارچ، تدوینگر فیلمهایی مانند Apocalypse Now، در این باره میگوید: «رابطه مستقیمی بین داستان اصلی و ریتم تعریف آن وجود دارد و ۷۰ درصد هنر ویرایش، به این ریتم مربوط است.» برخی مواقع ریتم کاملا مشهود است؛ مانند وقتی که کاراکتر به انجام فعالیتی فیزیکی مانند مشت زدن مشغول است اما در برخی موارد نیز تشخیص ریتم داستان، کاری واقعا دشوار است؛ مانند عبور مردم از یک خیابان شلوغ. اگر یک صحنه را بارها تماشا کنید، سرانجام به لحظهای میرسید که لازم است کات شود.
در ویرایش کلاسیک هالیوودی، همه چیز به ریتم مربوط است؛ به همین دلیل به آن تدوین نامرئی میگویند. در این استایل، کات به قدری سریع و طبیعی اتفاق میافتد که مخاطب فرصت کافی برای تشخیص آن را ندارد. در برخی موارد، به عنوان مثال برای ایجاد حس تعقیب شدن و نگرانی شخصیت، لازم است به طور نامرتب کات کنید و در بعضی فیلمها نیز ممکن است که از این ترفند برای ایجاد احساس ناراحتی در مخاطب استفاده شود.
در نهایت میتوان گفت همه چیز به غریزه شما باز میگردد. ادیت کردن شباهت بسیاری به رقص دارد، شما میتوانید به راحتی قوانین آن را بیان کنید اما برای یادگیری اصولی و پیشرفت در آن، باید برقصید. باید ادیت کنید؛ در همین حین، یک حس ریتم و احساس مختص به خود را توسعه میدهید. نظر شما چیست؟