اکسپرسیونیسم قطعا یک سبک، به این مفهوم که تعدادی از هنرمندان آن را بر اساس یک برنامه خاص تشکیل داده و تمام آثار خود را معطوف به آن روش کرده باشند، نبوده است. در عوض، اکسپرسیونیسم بیانگر حالتی از ذهن، در زمینههای فکری است که نه تنها بر شعر و نقاشی، بلکه بر متن، معماری، تئاتر، موسیقی، علم، دانشگاه، و اصلاحات سبک نیز تاثیرگذار بوده است. به همین دلیل بهتر است از آن به عنوان جنبش اکسپرسیونیسم یاد کنیم.
از پیشگامان جنبش اکسپرسیونیسم میتوان به نقاش شرح حالنویس ونگوگ (۱۹۵۳-۱۸۹۰)، هنرمند سمبولیست پل گوگن (۱۹۰۳-۱۸۴۸)، هنرمند پرتره آلمانی پائولا مودرزون-بکر (۱۹۰۷-۱۸۷۶) اشاره کرد.
تاریخ اصطلاح اکسپرسیونیسم
بسیاری معتقدند که این اصطلاح اولین بار در سال ۱۹۱۱ و توسط ویلهلم ورینگر-مولف Abstraction and Empathy- به زبان آلمانی وارد شده است.
در مقابل، دیگران این افتخار را به فروشنده آثار هنری و تدوینگر پل کاسیرر (۱۹۲۶-۱۸۷۱) نسبت میدهند که گفته میشود در سال ۱۹۱۰ در برابر نقاشی ماکس پشتاین (۱۹۵۵-۱۸۸۱) در پاسخ به این سوال که آیا این نمونهای از امپرسیونیسم است، پاسخ داده که این نمونهای از اکسپرسیونیسم است. در نتیجه این کنایه، این اصطلاح پیش از ورود به ستونهای اخبار مجلهها، در بین محافل هنری رواج پیدا کرده است.
محققان تلاش کردند تا بیشتر به ریشهیابی این واژه بپردازند. برای مثال، آرمین آرنولد نشان داده است که در جولای ۱۸۵۰، یک روزنامه انگلیسی به نام Tail’s Edinburgh Magazine، از اکسپرسیونیست به عنوان سبکی در هنر مدرن سخن میگوید و در سال ۱۸۸۰ در منچستر، چارلز هاولی از عبارت هنرمندان اکسپرسیونیست در وصف کسانی استفاده میکند که از هنر خود برای ابراز احساساتشان بهره میجویند. طبق گفته آرنولد، در سال ۱۸۷۸ در ایالات متحده چارلز دو کی در رمانش با نام The Bohemian از گروهی از نویسندگان که خود را اکسپرسیونیسم مینامیدند، در رمان از Charles de Kay، با نام The Bohemian، سخن گفته است.
در حقیقت، این لغت آنگلو-ساکسون بسیار دور از ارتباط با توصیفی از یک سبک تعریف شده یا یک گرایش خاص هنری است. این داستان در فرانسه نیز به شکل مشابهی رخ داده است. جایی که در سال ۱۹۰۱، نقاش متوسط و فراموش شدهای با نام Jules-Auguste Herve، هشت نقاشی خود را تحت نام Expressionnismes در Salon des Independants به نمایش گذاشت.
واضح است که این واژه از امپرسیونیسم گرفته شده و واکنشی در برابر آن بوده است. اما در برابر چیزی که در آلمان نشان داده شده، این سبک تنها اصطلاحی نامعمول در واژگان روزانه فرانسویها در نقد هنر باقی مانده است. البته این اصطلاح خیلی در زبان فرانسه استثنایی محسوب نمیشود، زیرا Jules-Auguste Herve هیچ اثر قابل توجهی را در تاریخ نقاشی فرانسه به جا نگذارده است. علاوه بر این، استفادهای که او به شکل جمع از آن کرده به جای یک لغت مفرد، نشان داده است که او درباره ارتقاء آن به یک جنبش هنری فکر نکرده بود.
جنبش اکسپرسیونیسم یک جنبش هنری فرانسوی نیست
در سال ۱۹۱۹، دلال مشهور هنری Daniel-Henry Kahnweiler در مجله Das Kunstblatt، به ایده در حال گسترش در سراسر آلمان، که بیان میکرد که اکسپرسیونیسم ریشه فرانسوی دارد، به شدت انتقاد کرد. او تاکید کرد این مفهوم در فرانسه مورد استفاده نبوده و برای آثار هنری آنان بیگانه است. او میدانست که درباره چه چیزی صحبت میکند، به عنوان یکی از هوادار پرشور یک استعداد جدید و یکی از تاثیرگذارترین مجموعه داران هنری، او قبضهدار شمشیر در دنیای هنری پاریس بود.
این نگرانی برای دقت در تاریخچه این جنبش، به دلیل تمایل بسیار او برای برطرف کردن سردرگمی درباره جنبش اکسپرسیونیسم به وجود آمده بود. چرا که چنین اشتباهی میتوانست تمامی قضاوتهای زیبایی شناسانه را تحت تاثیر منفی قرار دهد. البته سخنان او به طور خاص خطاب به Theodor Daubler بود کسی که ماتیس (۱۹۵۴-۱۸۶۹) را به عنوان رهبر اکسپرسیونیسم معرفی میکرد و ادعا داشت او بدون شک این اصطلاح را با فاوویسم اشتباه گرفته و لوییس واکسی منتقد مبتکر (۱۹۴۳-۱۸۷۰) این نام را بری اولین بار درباره آثار ماتیس به کار برده است.
در حقیقت، اشاره تئودور دابلر به ماتیس چندان هم بیاساس نبوده است. ذکر نام ماتیس به عنوان روشی برای توصیف مسیری که نقاشی آلمانی به سوی آن گرایش پیدا کرده بود، به دلیل تشخیص اثرات قطعی چیزی بود که او در حقیقت پیشگام آن پس از جدا شدن از نئو-امپرسیونیسم شده بود: «یک اثر هنری طبیعت را کپی نمیکند.» این رد تمامی محدودیتها است. این هنر در بر گیرنده ارتباط با رنگ است که تهاجمی بوده و توسط یک نیروی ناشناخته فرماندهی میشود.
ماتیس در زمستان ۱۹۰۹ در برلین اولین نمایشگاه مهم از آثار خود را به نمایش گذاشت و در سال ۱۹۰۹ یادداشتهایی درباره نقاشی از او در Grande Revue منتشر شد. در این یادداشتها ماتیس ادعا کرده است که مستقل و ذهنگرا است و مینویسد: «چیزی که من بیش از همه به دنبال آن هستم ابزاری برای بیان احساس است.» اگرچه این ادعای ماتیس، با دیگر بیاناتی که با آرمانهای نقاشان آلمانی به عنوان اکسپرسیونیست ناسازگار است، اما بعید نیست که همین سخن او منجر به شکل گیری اصطلاح عمومی اکسپرسیونیسم شده باشد.
نمایشگاه Secession در برلین (۱۹۱۱)
اما ظهور این واژه در صحنه عمومی نه از کشورهای انگلیسی زبان و نه از طریق هرو یا ماتیس رخ نداد. این فرصت از یک نمایشگاه مهیا شد: نمایشگاه Sezession در برلین، که از آپریل تا سپتامبر ۱۹۱۱دایر بود. این نمایشگاه تحت نظارت Luis Corinth، به سبک امپرسیونیسم برپا شد، اما به طور غیر معمول، گروهی از نقاشان فرانسوی جدید برای ارائه آثارشان دعوت شدند و در یک اتاق، آثاری از Andre Derain ،Kees van Dongen ،Raoul Dufy، Orthon Friesz، Henri-Charles Manguin ،Charles Camoin ،Albert Marquet ،Pablo Picasso و Maurice de Vlaminck قرار گرفته بود. آنها در این فهرست به عنوان اکسپرسیونیست معرفی شدند.
چه کسی مسئول این اصطلاح است؟ امروز کشف این پاسخ دشوار است. با این وجود، مشخص است که این اصطلاح آن طور که برای مدتی طولانی در آلمان تصور میشد، توسط نقاشان ابداع نشده است.
Kurt Hiller در خاطرات نوشته شده پس از ۱۹۴۵، همچنان باور دارد که این اصطلاح توسط نقاشان جوان فرانسوی از Ecole de Paris منشا گرفته که در تقابل با امپرسیونیسم قرار داشتند. از آپریل ۱۹۱۱ به بعد، این امر حقیقتا توسط منتقدان هنری معاصر در بررسیها از نمایشگاه Sezession در برلین، گزارش شده است.
Walter Hegmann که اغلب به عنوان اولین نفری که از کلمه اکسپرسیونیسم را در آلمان استفاده کرده شناخته میشود، در مقاله ای در جولای ۱۹۱۱ در Der Sturm بر این امر تاکید میکند که گروهی از نقاشان فرانسوی-بلژیکی تصمیم گرفتند تا خود را اکسپرسیونیست بنامند.
***
با ما همراه باشید و در هزارویکبوم با جنبش اکسپرسیونیسم و تاریخچه و هنرمندان این جنبش هنری بیشتر آشنا شوید.