سر نورمن فاستر (Sir Norman Foster) مغز متفکر پشت بعضی از نمادینترین ساختمانهای جهان است. وی گفتگویی با Max Tholl انجام داده و در آن درباره اینکه چطور معماری به ما در برقراری ارتباط کمک میکند، شیفتگی ما در مواجهه با بزرگی و ساختمانهای بزرگ ناشی از چیست و چرا ما نیاز به انجام بیشتر با کمتر داریم، صحبت کرده است. قسمت اول این مصاحبه را پیشتر خوانید، اینک ادامه آن را با هم بخوانیم:
???? مکس: کولهاس درباره وسواس فکری معماری با «بزرگی» نیز زیاد شکایت میکند. با او موافقید؟ این شیفتگی انسان به بزرگی از کجا ناشی میشود؟
فاستر: مقیاس، به همراه بسیاری از تصمیمگیریهای دیگر مربوط به طراحی، از جمله انتخاب مواد، مدل و موقعیت، در پاسخ به مجموعهای از نیازها است و برای برخی پروژهها، اغلب یک ساختار بزرگ و متراکم به جای ازدیاد ساختمانهای کوچکتر بهترین پاسخ به آن نیازهاست. همینطور یک محیط منفرد و بزرگتر، از لحاظ هزینه و بازده محیط زیستی به صرفهتر است.
بزرگ به معنای غیرانسانی کردن آن نیست؛ هرچیزی که ما طراحی میکنیم در مقیاس انسانی روشن است. برای مثال، فرودگاه پکن را درنظر بگیرید. آن را در سال ۲۰۰۸ به پایان رساندیم. فرودگاه پکن، بزرگترین و از لحاظ تکنولوژی پیشرفتهترین فرودگاه جهان است و با این حال برای راحتی استفاده و محیط صمیمانهاش شهرت دارد. پایانه آن، زیر یک سقف سایبانی یکپارچه طرح ریزی شده که سقف آن در همان مقیاس، آسمانی مصنوعی را ایجاد میکند. طرح فرودگاه پکن از فرودگاه هنگ کنگ ما گرفته شد، که به طور مشابه یک پایانه منفرد زیر یک سقف قرار میگیرد. برای مثال، در مقایسه با هیترو (Heathrow)، که پایانه آن توسط جادهها و پارکینگهای خودرو به ۵ قسمت جداگانه تقسیم میشوند. در هفت سال مختلف، هنگ کنگ توسط ۱۳ میلیون مسافر از ۱۶۰ کشور متفاوت بهترین فرودگاه مسافران هوایی انتخاب شد.
به همین نحو، محل پروژه اپل (Apple) ما در اصل در محوطه هیولت پاکارد (Hewlett Packard) قرار داشت و پر از ساختمانهای مجزایی بود که توسط پارکینگها و جادهها پراکنده شده بودند. ایجاد ساختمانی یکه برای اپل، به وجود آمدن پارکی ۴۰ هکتاری با پنج کیلومتر مسیر پیاده روی و بیش از ۷۰۰۰ درخت را در پی داشت. جدا از کیفیت زندگی ارائه شده توسط این زمین بازی سبز، یک ساختمان منفرد مصرف انرژی پایینتری دارد و در داخل ساختمان، راه ارتباطی بهتری بین رشتههای مجزای سازنده اپل فراهم میکند.
با این حال، در هر زمینهای، نوعی شیفتگی رسانهای برای «بزرگی» وجود دارد. وقتی یک ساختمان بزرگترین است، یک پل طولانیترین است یا یک برج مرتفع ترین است، ضرورتا جلب توجه میکند، هر کدام از این پروژههای عظیمی که ما طراحی آن را برعهده میگیریم، شایستگی لازم را دارند اما از عمومیت کمتری برخوردارند.
???? مکس: دههها قبل، مربی شما ریچارد باکمینستر فولر (Richard Buckminster Fuller) مفهوم «ephemeralization» را منتشر کرد. -توانایی انجام بیشتر و بیشتر با کمتر و کمتر. در آن زمان، این مفهوم تنها استدلالی نظری بود، اما به خاطر منابع محدود تبدیل به یک نیاز در آینده نزدیک میشود. موافقید؟
فاستر: تا به حال نصیحت «بیشتر را با کمتر انجام دهید» از این مرتبطتر نبوده؛ به طور مثال، به منظور روشنتر ساختن یک محوطه، موادی به کار ببرید که از لحاظ اقتصادی به صرفهتر هستند و مصرف انرژی کمتری دارند. اصول طراحی پایدار، که باکی (Bucky) از پیشگامان آن به شمار میآید، کاملا در مرکز معماری امروزه قرار دارند. در حال حاضر، پیشگوییهای او در زمینههای بسیاری تحقق یافتهاست. مثلا، امروزه یک تلفن همراه همان قدرت پردازشی را دارد که در زمان زنده بودن باکی اتاقی پر از کامپیوترها داشت.
???? مکس: به نظر میرسد شیشه نقش بسیار مهمی در طراحیهای شما بازی میکند. Paul Scheerbart آلمانی، پیشگام در معماری شیشهای گفته: «شیشه دشمن پنهانکاری است.»
فاستر: شیشه تنها یکی از انبوه موادی است که به کار میبریم و میتواند نور را بدون تشخیص داده شدن انتقال دهد. با استفاده از شیشه توانستیم از ساختمانهای سابقا منزوی، دریچهای به دنیای بیرون باز کنیم. به عنوان نمونه، در بحثهای اولیه درباره تغییر رایشتاگ، زمینهای که بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفت، این بود که ساختمان باید در دسترس عموم و شفاف باشد، هم به صورت لفظی و هم نمادین؛ گنبد حاصل فقط از فلز و شیشه است و به طور محسوسی دموکراسی را نشان میدهد. تالار اصلی پارلمان برای عموم آشکار است. مردم عامه و سیاستمداران همدیگر را دیده و تعامل دارند؛ آنها میبینند و دیده میشوند.
???? مکس: آیا معماری نمایشی بصری از جامعه است؟
فاستر: معماری بیانی از ارزشهاست؛ روشی که ما برای ساختن به کار میبریم، بازتابی از زندگی ماست. به همین دلیل است که سنتهای بومی و لایههای تاریخی شهرها فریبنده و سحرآمیزند، همانطورکه در هر دورهای واژگان خاص همان دوره تولید میشوند. گاهی اوقات ما مجبور به اکتشاف گذشته هستیم تا الهامی برای آینده پیدا کنیم. در باشکوهترین حالت، معماری تجسم ارزشهای مدنی ماست.
«شهر پاسخی به نیازهای انسان است»
???? مکس: فکر میکنید کلانشهرهایی که به طور ناگهانی ظاهر میشوند، مثل کلانشهرها در چین، میتوانند به عنوان مدلی برای ساخت و ساز شهرها در آینده به حساب آیند؟
فاستر: سرعت رشد در چین حقیقتا بینظیر است. ششتای اول از بزرگترین کلانشهرهای دنیا در حاشیه اقیانوس آرام واقع شدهاند. طرح هر شهر باید متفاوت باشد. در توسعه شهری، هیچ نقشهای نباید قابل اجرا بر همه شهرها بشود. گرچه مشکلهای عامی وجود دارد و شهرها میتوانند از یکدیگر بیاموزند. یکی از مهمترین درسها، از لحاظ کاهش انرژی و ایجاد محل پیادهروی و لذتبخش شدن شهرها، تراکم است.
افسانهای وجود دارد که تراکم شهری بالا منجر به فقر میشود. هم به طور لفظی و هم از لحاظ کیفیت زندگی. برای مثال، ماکائو و موناکو از متراکمترین جوامع روی زمین هستند، در عین حال، پایههای آنها در انتهای دو طیف اقتصادی متقابل نهفتهاست. نزدیکی به یک پارک یا میدان باغ عامل مهمی است. برای مثال، میفر (Mayfair) و بلگراویا (Belgravia) در لندن، در نزدیکی هایدپارک (Hyde Park) قرار گرفته، همانطور که کنارههای شرق و غرب بالایی منهتن (manhattan) با پارک مرکزی نیویورک (Central Park) ارتباط دارد و مطلوبترین بخشهای بروکلین (Brooklyn) در مرزهای Prospect Park واقع شده. جالب است که محبوبترین جنبه طرح اصلی برای West Kowloon Cultural District با مردم هنگ کنگ پارک آبنمای جدید و بزرگ است.
???? مکس: اصلا آیا ما نیازمند شهرهای جدید هستیم؟
فاستر: شهر پاسخی به نیازهای انسان است. همچنان که جمعیت جهان زیاد میشود و مردم به طور فزایندهای به شهرنشین شدن روی میآورند، ضرورتی برای مقابله با چالشهای پیشرو به وجود میآید. گرچه هیچ راه حل منفردی با قابلیت اجرا در تمام جهان وجود ندارد. در بعضی موارد، ممکن است نیاز به یک شهر جدید حس شود؛ در سایر موارد، تمرکز روی چگالش یا توسعه یک شهر موجود است. هیچ دو سناریویی مانند هم نیستند.
???? مکس: آسیا و خاورمیانه در حال هدایت کردن این روند پراکندگی شهری کنترل شده هستند. آیا غرب در عرصه توسعه شهری چایگاه اول خود را از دست داده؟
فاستر: گفتن چنین حرفی، نقش مهم معمارها، مهندسان، مشاوران غربی و همچنین افرادی را که از کشورهای غربی در جهت توسعه شهرهای تراز اول آسیا و خاورمیانه با مردم محلی کار میکنند، کمرنگ جلوه میدهد. برای مثال، Masdar، در جهان اولین آزمایش برای ایجاد یک شهر کربن صفر (کربن دی اکسید به محیط زیست انتشار نمیکند و برای تامین انرژی روزانه، به انرژی بسیار کمی نیاز دارند) است، شهری کویری و بدون زباله؛ و ما طراحی نقشه اصلی، همینطور اولین ساختمانها را برعهده داشتیم.
???? مکس: در قرن بیستم، معمارهای زیادی –به ویژه لوکوربوزیه (Le Corbusier) – تلاش کردند روشی را که جامعه بر اساس آن سازماندهی شده و کارمیکند را تغییر دهند. در نقاط زیادی، عواقب ناشی از شکستهای آنها هنوز هم احساس میشود. فکر میکنید که معماری باید به دنبال تاثیر بر روشهایی باشد که جامعه بر اساس آنها کار میکند؟
فاستر: ساختمان و زیرساختها، یا چسب شهری، که آنها را به هم پیوند میدهد، خود به خود طراحی نمیشوند. آنها توسط مردم، صرف نظر از اینکه چه عنوانی دارند، طراحی شدهاند. برخی از مفاهیم آنها برای زندگی در کنار همدیگر با موفقیت اثبات شده، وفق داده شده و پایدار ماندهاست؛ سایرشان اینطور نبودهاند. همانطور که وینستون چرچیل گفت: «ما به ساختمانهایمان شکل میدهیم و آنها به ما شکل میدهند.» لوکوربوزیه از این قاعده مستثنی نیست. بعضی از دیدگاههای او و تفاسیری که دیگران از دیدگاههایش کردهاند، موفق نبوده، بقیه آنها بودهاند.