در اواخر سده دهم هجری با حضور مکتب هنری قزوین، هنرمندان بیشتری به دیوارنگاری گماشته شدند. از اینرو برخی از هنرمندان به دلیل رویکرد تجاری سفارشدهندگان معمولی به تولید و اجرای مرقعات روی آوردند. از اینرو سنت کتابآرایی کمتر مورد توجه قرار گرفت. در مکتب قزوین با تغییر و تحول سبک مشهد، که در قسمت اول این مطلب معرفی کردیم، روبهرو هستیم. در این دوره هنری کاهش تنوع رنگ و پیکرهها در نگارگری پدید آمد با این وجود همچنان سنت شاهنام نگاری وجود داشت و دیوارنگاری در دیگر اماکن نیز تحولی در دورههای بعد پدید آورد.
تا این دوره معمولا خوشنویسان آثار خود را رقم میزدند اما به دلیل ارزش یافتن مقام نقاش تحولی در ایجاد مساوات بین صاحبان قلم و قلممو ایجاد شده و نگارگران آثار خود را رقم میزدند هر چند که این سنت از دوران جنید در دوره جلایری به بعد به مرور انجام میگرفت.
در میانه سده دوازدهم هجری با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت صفوی تحولی نیز در عرصه نگارگری ایجاد شد و شیوه مستقل رضاعباسی با گرایش واقعنگاری و تاکید بر قلمگیری انجام گرفت.
به دلیل رویکرد تجارت جهانی حضور هنرمندان هلندی و اروپایی، تأثیر به سزایی بر هنرهای بصری این دوره شاهدیم.
با وحود این که هنر ایرانی در دوره صفویه توانست سهم بسزایی در هنر گورکانی، کشمیر و عثمانی بگذارد، خود تحت تاثیر هنر اروپایی قرار گرفت و نوعی هنر به عنوان فرنگیسازی در ایران رایج شد.
این رویکرد جدید باعث شد تا هنرمندان سبک تزئینی پیشین و موضوعات مبتنی بر ادبیات غنی فارسی را کنار گذاشته و براساس سلیقه روز به چهرهپردازی و منظرههای طبیعی و دورنماسازی توجه کنند و روشی تلفیقی نیز از سنتهای هنری با تاثیرات اروپایی ایجاد کنند.
پیامد این تحول زمینهساز گرایشات متعدد رواج سیاه قلم، مرقعات، دیوارنگاری، نقاشی گل و مرغ و شیوههای مردمنگاری شد.
در این دوره هم هنرها به صورت مستقیم و غیرمستقیم برخوردار از تجربیات هنری نگارگران بودند به طوری که شیوه طراحی و ایجاد نقش و رنگآمیزی آنان بر دیگر هنرها تأثیر غیرقابل انکاری داشت است.
از جمله هنرهای تأثیر گرفته فن بافندگی، پارچه بافی و قالی است.
تحول بافت و منسوجات با وجود پیشین بسیار غنی در این دوره به نیمه اول سده دهم هجری باز میگردد که زمینه ساز تولید فرشهایی باید دانست که شاخص آن فرشهای اردبیل و فرشهای اصفهان است.
غنای فرشهای تولید شده به دلیل کاربرد طرحهای اسلیمی، ختایی، شمسها و … با الیاف ابریشم است. وجود ابریشم قابل دسترس در این دوره زمینه ساز تولید پارچههای نفیس از جمل زربفت بود که با زمینه رنگی و از تار و پود طلا بافت میشد و نقش گلها از ابریشم براق با رنگی نزدیک به متن بود و در آن از طرحهای نگارگری نیز بهره میبردند
. از نظر فن بافت نیز تحول اساسی با بافت پارچههای مخمل همراه با طرح گل و بوته برجست و تافته براق با نخهای چند تابی (چند نخ تابیده درهم) صورت گرفت.
ایجاد طرحهای نگارگری در بافت پارچه، کاری بسیار دشوار بود ولی هنرمندان یزدی و کاشانی به ابداع و نوآوریهای بسیاری دست زدند.
در اوایل سده دهم همچنین با حفظ سنتهای پیشین در عرص سفالگری تحولات چشمگیری پدید آمد و علت اساسی آن تلاش برای رقابت در بازارهای جهانی آن عصر بود که ایران در این زمین توانست با به رهگیری از فنآوری حروف چینی در اصفهان آثار بسیار نفیس و ارزشمندی را تولید و صادر کند و به دلیل نزدیکتر بودن به بازار اروپا نسبت به چین دوره مینگ این آثار به خوبی در عرصه بازار جهانی حضور داشت و از نظر کیفیت هم کاملا برابری میکرد.
چرا ک حروف چینی تولید شده در ایران دارای جدارهای نازک، ظریف و نیم شفاف بود که تا پایان سده سیزدهم هجری نیز رواج داشت.
در این دوره تمامی روشهای شکلدهی و تزئین مانند روشهای زیررنگی، رورنگی، زرین فام و روش تزئین هفت رنگ رایج بود.