آیا جشنواره فجر – بخوانید بلیت جشنواره فجر – هم تمایز خاصی بین دوست و دوستدارن خود قائل میشود؟
جامعه نگاهی ِطنز جشنوارهای
خوب خاطرم است که در عنفوان شباب، دو هفته قبل از جشنواره بینالمللی فجر، لیست و مشخصات کامل فیلمها به یُمنِ مجلات ِسینمایی آن زمان و این زمان مانند مجله «فیلم» و بعدها «دنیای تصویر» و … منتشر میشد. از آنجایی که آن زمان ما هم خودمان را در دسته سینه چاکان ِسینمایی قلمداد میکردیم اما وسع زیادی برای تهیه عادلانه بلیت جشنواره فجر نداشتیم و تنها میتوانستیم از پس خرید یک مجله ِشراکتی بر بیایم؛ عزممان را جزم میکردیم و در یک حرکت جهادی بر سر کلاسهای دبیرستان و بعدها سالهای اول دانشگاه، فیلمهای مورد علاقهمان را بر اساس قصه و یا کارگردان و بازیگران محبوبمان بر میگزیدیم.
در واقع سختترین مرحله کار قبل از شروع جشنواره فجر را به مدد اتاق فکرمان به پایان میرساندیم. در مرحله بعدی به مدد دوست خوب و محبوب القلوبمان حسن خان (که نامش بلند آوازه و بزرگ باد همچنان ) – از بس ایشون قوی قدرت و قدر شوکت بودند در زمینه فعالیتهای مفید فرهنگی که به این نام ملقبشان کرده بودیم – که پدرش آن روزها در دفتر سینمای جوان به شدت پر نفوذ و تاثیر گذار بودند سفارشها را عاجزانه ابلاغ میکردیم تا نهایتا یکی دو روز قبل از شروع جشنواره، بلیتها گلچین شده، خودشان جهت شرفیاب شدن ما به جشنواره به حضور میرسیدند.
القصه سالهای خوب جشنواره روی ما ادامه داشت تا اینکه یک روز خبر غم انگیز هجران پدر دوست فرهنگیمان از آن مکان شریف به منزلشان به گوشمان رسید.
بله پدر حسن خان بازنشست شد و خرماها بر نخیل وارفت.
از آن پس هر سال پرسههای یافتن بلیتها برای مایی که دیگر حتی به نوعی دست اندر کار هنر شده بودیم هم احتیاج به نفرات برگزیده داشت و معرفی نامههای دانشجویی و سینمایی و انجمنهای فعال و لابیهای چندلایه (یاد توپهای پلاستیکیمان به خیر!) …
اما یک روز چشم بازکردیم و دیدیم که به جشنواره n ام رسیدهایم و ورق خوش برگشته است. بله به لطف یکی از دوستان – که بلاخره برایمان کشفش شد شغل سربسته شان – دستهای بلیت طی قراری زیر پل عابر پیاده سینما پردیس ملت به دستمان رسید؛ تا ما هم بار دیگر زیر فشار اقتصادی ناچیز! بتوانیم شور و شوق خود را در جشن سینمایی ایران به رخ همگان بکشیم و بر خود ببالیم که باز هم توانستیم بعد از سالها دوری از این سرزمین (سرزمین بلیتهای خوشبختی جشنواره) به عرصه جشن و فیلم جویدنهایمان بازگشتی شکوهمندانه داشته باشیم.
لُپ مطلب:
سالهاست که تعداد بسیاری از اهالی غیر تخصصی سینما (خوشحال) به یُمن بلیتهای کادو پیچ شده به همراه پفکها و ساندویچهایشان رهسپار سالنهای نمایش اختصاصی فیلمهای جشنواره فجر میشوند و عده زیادی از جوانان علاقمند هم در صفهای طولانی انتظار بلیت با مبالغ گاه بالا و یا با صبری تمانم نشدنی و سبز شدن دستههای علف سیزده به در زیر پاهایشان بالاخره به تماشای فیلم مورد علاقه شان نائل میشوند.
از خیر خوشمزه بازیها که بگذریم؛ پیشنهاد میشود لیستی از علاقه مندان سینما و دست اندرکاران دور و نزدیک و یا حتی خیلی دور سینما تهیه و مانند هر بانک اطلاعات دیگری که به وفور یافت میشود، بر اساس هر مدل پیشنهادی، بلیتهایی که قرار است دست به دست دوستان (آشنایان و سایر وابستگان نسبی و سببی برسد و برسانند) را عادلانه و بدون هزینهای در بین اقشار مختلف جامعه پخش شود. باشد که سینما و اهالی سینما و اهالی کوچههای مجاور سینما و خانوادههای سایر وابستگان به «عدالت» رستگار شوند و از هر گروهی بتوانند حداقل یک فیلم از فیلمهای جشنواره فجر را به رایگان به تماشا بنشینند و سینماهای مخصوص اهالی بدنه هم کمتر بلیتهای مهمانها را خدای نکرده در غیاب کسانی که بلیت دارند بسان کالاهای مفت – که قدر و منزلتشان را ما میدانیم و بس – به فروش برسانند.
هرچند نگارنده با این پیشنهاد خودش نسبت به قبل مغمومتر شده و گور خودش را به همراه بیل مکانیکی به یقین توانمندتر از گذشته در کسری از ثانیه خواهد کَند.
خداوندا ما را با عادلان و با آنهایی که بلیت جشنواره فجر را به مساوات تقسیم می کنند محشور گردان.