در سال ۱۹۶۰، استنلی کوبریک با اینکه تجربه زیادی نداشت اما هنر فیلمسازی را به خوبی درک کرده بود. در آن سالها، او فیلم اسپارتاکوس (Spartacus) را ساخت که فیلمی متفاوت در کارنامه هنری او محسوب میشود. برای ساخت این فیلم، کوبریک برای اولین بار به عنوان کارگردان استخدام شده از طرف یک کمپانی هالیوودی کار کرد و پس از آن، دوران اوج این هنرمند و کسب تجربیات مختلف او، با ساخت طنز تلخ لولیتا (Lolita)، آغاز شد.
همان موقع بود که استنلی کوبریک – این استاد بیبدیل سینما – مقالهای کوتاه درباره سینما نوشت. در ادامه به چند مورد کوتاه از آنها اشاره خواهیم کرد.
ایدههای تکراری را فراموش کنید
فرایند کلی ساخت هر فیلمی مشابه هزاران موارد دیگر است. شما باید بفهمید هر صحنه چه مفهومی دارد و بهترین و جالبترین روش پیادهسازی آن چیست. در اسپارتاکوس، چه صحنههایی که هزاران نفر در آن دیده میشدند و چه مواردی که مقابل یک دیوار فیلمبرداری شده بودند، ابتدا تمام این موارد را فراموش کردم و طوری به موضوع نگاه کردم که انگار هیچکدام از این عناصر وجود ندارند. پس از رسیدن به نتیجه نسبی، عناصر پسزمینه را تعیین کردم.
بهترین طرح، بدون طرح بودن است
به نظر من بهترین طرح، وجود نداشتن یک طرح واضح برای فیلم است. من شروعی آرام را دوست دارم؛ به طوریکه مخاطب جذب فیلم شده و بدون وجود نقاط عطف و تعلیق بسیار، متوجه نکات ظریف و جزئیات بشود.
فیلم ساختن، مانند عریان شدن است
هنگام فیلم ساختن، چند روزی طول میکشد که به حضور تمام عوامل عادت کنید؛ زیرا این کار مانند عریان شدن مقابل جمعیتی پنجاه نفره است. پس از اینکه به این موضوع عادت کردید، حضور حتی یک نفر بیشتر در صحنه فیلمبرداری آزار دهنده است و باعث مزاحمت بازیگران -و به خصوص من- میشود.
لازم نیست موفق شوید، فقط شکست نخورید
نکته مهم در مورد فیلمها این نیست که هر کدام را تبدیل به موفقیتی بزرگ کنید، بلکه کافیست شکست نخورید. زیرا با هر شکست، فرصتهای بعدی برای ساخت فیلمهای مورد نظرتان را محدود میکنید.
هیچگاه توضیح ندهید
به نظر من این ضروری است که هر کس بداند کجا عملکرد خوبی ندارد و ضعیف است و سپس آن نقاط را در داستان نمایش دهد. و به خاطر داشته باشید که هیچگاه نباید توضیح دهید که چگونه یک کاراکتر به نقطهای مشخص رسیده و یا به چه دلیل، کاری را انجام داده است.