روز ۱۰ آگوست ۱۷۹۳ برابر با ۱۹ مرداد ۱۳۵۲، موزه لوور درهایش را به روی عموم مردم باز کرد. پیش از آن، بیشتر از ۶۰۰ سال بود که لوور نمادی از ثروت و قدرت و فروپاشی پادشاهی فرانسه بود. مصادره و بازسازی آنچه پیش از این یک قصر پادشاهی به شمار میرفت و تبدیل آن به یک موزه ملی یک ژست فرهنگی بزرگ محسوب میشود تا احترام و ارزشی دو چندان برای انقلاب تازه به وقوع پیوسته فرانسه برای خود به ارمغان آورد. اما چه حقایقی درباره این موزه وجود دارد که کمتر کسی از همه آنها اطلاع دارد؟ با هم بخوانیم.
امروزه، موزه لوور بیش از ۷۰هزار قطعه هنری را در ۶۵۰هزار متر مربع فضا جای داده است. ۲۰۰۰ کارمند برای نگهداری از موزه در آن مشغول به کارند و سالانه ۸،۸ میلیون بازدید کننده دارد.
۱. اولین کارآیی این موزه، قلعه نظامی بوده است
ساختمان موزه لوور در قرن ۱۲ هجری وقتی فیلیپ دوم، اولین شخصی که بطور رسمی پادشاه فرانسه نامیده شد و یکی از موفقترین فرمانرویان قرون وسطی اروپا بود، ساخته شد. این بنا با هدف دفاع از شهر پاریس و در مرز غربی این شهر در امتداد رود سن ساخته شد.
این قلعه که به منظور محافظت از شهر در برابر کسانی که از شمال حمله میکردند ساخته شده بود به خندقی در اطرافش، انبار مهمات در هر گوشهاش و یک برج مستحکم ۳۰ فوتی در مرکز مجهز بود.
در قرن ۱۴ میلادی، وقتی شهر به بیرون از مرزهایی که فیلیپ برای آن تعیین کرده بود گسترش پیدا کرد، ساختمانهای محافظتی تازهای برای شهر ساخته شد و دیگر این قلعه کارکرد دفاعی خود را از دست داد. امروز بازدیدکنندگان میتوانند از بازماندههای این دژ قرون وسطایی قرن سیزدهم با نام راهروی پایینتر (Salle Basse) بازدید کنند.
۲. دژ فیلیپ ویران شد تا با اقامتگاه سلطنتی جایگزین شود
ذر قرن ۱۴، شارل پنجم ابتدا طراحی اولیه بنا را اصلاح کرد؛ اما جنگ صدساله نقشههای او برای بازسازی لوور را به جایی نرساند و در نتیجه تا سال ۱۵۲۷ این بنا بدون استفاده باقی ماند.
در این زمان فرانسیس اول دستور تخریب بنا به منظور جایگزینی آن با یک مجموعه باشکوه به شیوه رنسانس را صادر کرد. درواقع فرانسنس یک فرمانروای روشنفکر رنسانس بود که به شعر و ادبیان علاقه داشت و به استاندارد کردن زبان فرانسه کمک بسیاری کرد. او اولین پادشاه تاریخ اروپاست که با امپراطوری عثمانی روابط دیپلماتیک برقرار کرد و بعنوان یک هنرمند و هنردوسن، تواست با ایجاد روابط نزدیک با لئوناردی داوینجی، او را متقاعد کند تا به فرانسه برود.
طرحی که فرانسیس برای لوور آغاز کرد، شروعی برای گسترش آن در طول یک قرن بود. دهها باله جدید و ساختمانهای مجزا در اطراف آن به کمک بهترین معمارهای روز اروپا ساخته شد، که در نهایت توسط راهروها و گالریهایی به هم وصل شدند و زیبایی خاصی به این بنا بخشیدند.
۳. ساختمان لوور زمانی رها شده و رو به خرابی گذارده بود
پس از تکمیل کاخ ورسای، دادگاه فرانسه از لوور به ورسال منتقل شد و ساختمان لوور نیمه تمام و تعمیر نشده باقی ماند. ساختمانهایی که باز باقی مانده بودند نقش میزبان گروههای هنری شامل نقاشها، تندیسگرها و نویسندهها شدند. بعد از یک قرن بازسازی مجدد آغاز شد.
تا پایان حکومت پادشاهی و انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹، پادشاهان بوربون و حانوادهشان برای این بنا و محتوای هنری آن ولخرجیهای بسیاری کردند. پس از انقلاب، پادشاه و خانوادهاش در کاخ تویلری که در همسایگی لوور قرار داشت، زندانی شدند.
دولت در ۱۰ آگوست ۱۷۹۳ درهای موزه لوور را به عنوان موزه به روی همگان گشود. در این نمایشگاه اولیه بیش از ۵۰۰ نقاشی و هنرهای دکوراتیو وجود داشت که بسیاری از آنها از خانواده سلطنتی و طبقه نجیبزاده فرانسوری مصادره شده بود.
۴. مونالیزا از همان ابتدا در لوور وجود نداشته است
برخی از نقاشیها و آثار داوینچی به مجموعهٔ فرانسیس اول راه پیدا کرده بودند، از جمله «لبخند ژکوند»، یکی از معروفترین نقاشیهای دنیا. بر اساس فولکلور فرانسوی، فرانسیس هنگام مرگ داوینچی بر بالین او حضور داشت و پس از مرگش در سال ۱۵۱۹این نقاشی را از یکی از دستیارانش خرید.
اما، به جای آنکه این نقاشی در موزه لوور نگه داری شود، مدت زمانی زیادی بین کاخهای متعدد از جمله فونتنبلو و ورسای در گردش بود. پس از سقوط پادشاهی و باز شدن درهای لوور به روی عموم بود که مونالیزا توانست یه خانه دائمی برای خود پیدا کند.
اما چند نکته قابل توجه:
وقتی ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، این نقاشی را به دیوار اتاق خوابش نصب کرد. در زمان جنگ فرانسه و پروس و همچنین جنگ جهانی دوم، این نقاشی به یک مکان امن و مخفی انتقال داده شده بود.
در سال ۱۹۱۱، این نقاشی توسط یک خلافکار ایتالیایی از دیوار موزه لوور دزیده شد، زیرا او میخواست آن را به سرزمین مادری داوینچی بازگرداند و باعث شد دو سال تمام بازدیدکنندگان موزه با دیوار خالی مواجه شوند.
پس از بازگشت مونالیزا به موزه لوور، به مدت ۵۰ سال این مجسمه جابجا نشد تا در زمانی که ژاکلین کندی توانست دولتمردان فرانسوی را راضی کند تا نقاشی را برای یک تور هنری به نیویورک و واشنگتن ببرند.
۵. ناپلئون بناپارت برای مدتی محدود نام موزه را به نام خودش تغییر داد
وقتی بناپارت به قدرت رسید، نام این مجموعه را به افتخار خودش به موزه ناپلئون تغیر داد و آن را مملو از هنرهای جنگی کرد که در یک قاره به راه انداخته بود. در میان صدها نقاشی و مجسمهای که به موزه لوور راه پیدا کردند، اسبهای کلیسای سان مارکوی ونیز نیز به چشم میخورند و به بخشی از طاق پیروزی بیرون لوور شد. پس از سقوط ناپلئون در سال ۱۸۱۴، بسیاری از این نقاشیها و آثار هنری به صاحبان اصلی آنها بازگردانده شدند و موزه نام اصلی خود را باز پس گرفت.
۶. موزه به انبار آثار هنری دزدی نازیها در زمان جنگ جهانی دوم تبدیل شد
صد و سی سال بعد، وقتی یک ارتش بزرگ دیگر در صدد فتح اروپا برآمد – البته این بار به سوی فرانسه – نگهدارندگان لوور به سرعت دست به تخلیه صدها هزار قطعه هنری زدند. اولین آثاری که از لوور انتقال داده شد مونالیزا بود. پس از آن هر اثر ارزشمند و قابل جابجایی را به اطراف فرانسه و به کاخهای خصوصی منتقل کردند.
پس از ورود آلمانیها به پاریس، فرماندهان نازی فرمان بازگشایی لوور را صادر کردند اما موزه تقریبا خالی بود. آنچه باقی مانده بود نیز سنگین و غیر قابل جابجایی بودند و حتی روی بسیاری از آنها نیز پارچههای ضخیم کشیده شده بود.
وقتی هیچ آثار هنری برای نمایش وجود نداشت، نازیها تصمیم گرفتند بخشی از موزه را برای انبار کردن کاتالوگها، بستهها و آثار هنری شخصی که از ثروتمندان (عموما یهودی) فرانسوی مصادره شده بود، اختصاص دهند و سپس به آلمان انتقلل دهند. البته این بزرگترین دزدی هنری در زمان جنگ جهانی دوم نبود.
صدها هزار شاهکار هنری از موزه ژو دو پوم به دستور هرمان گورینگ به آلمان انتقال داده شد؛ از جمله آثار پیکاسو و سالوادور دالی. البته بسیاری از آنها بعدها بازپس گرفته شدند. بیش از ۷۰ سال از خروج نازیها از فرانسه میگذرد و هنوز این دزدیها و از دست رفتن آثار هنری و فرهنگی در موزه لوور نمایان است.