با وجود تلاش بسیاری که موزهها و کلکسیوندارهای آثار هنری انجام میدهند، بسیاری از مهمترین نقاشیها و مجسمههای ارزشمند دنیا مفقود شدهاند و دیگر وجود ندارند. برخی از این شاهکارهای هنری در جنگها ناپدید شدهاند، در آتشسوزیها از بین رفته و نابود شدهاند و برخی دیگر توسط دزدهای حرفهای ربوده شده و در گذر تاریخ محو شدهاند. از نقاشیهای داوینچی که هرگز کسی ندیده تا گنج ملی روسها که توسط نازیها به غارت رفت. همراه شوید و ۸ شاهکار هنری و تاریخی مفقود شده را بشناسید.
«غول رودس (The Colossus of Rhodes)»
غول رودس یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان به شمار میرود و تندیس بزرگی از خدای خورشید – هلیوس – است (بود) که از برنز ساخته شده و در ورودی بندر شهر رودس در یونان در قرن سوم پیش از میلاد بنا شده بود.
بنا به گفته تاریخ نگاران این تندیس عظیم حتی در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفتانگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار میرفت.
ساخت این مجسمه ۱۲ سال به طول انجامید و پس از ۵۶ سال، در اثر زلزلهای که در سال ۲۲۶ قبل از میلاد رخ داد به زمین ریخت. هیچ نقاشی از این غول برجا نماده اما برخی منابع باستانی آن را مجمسهای ایستاده میدانند که مشعلی در دست داشته. این تصویر سازی بعدها الهامبخش فردریک بارتولدی برای طراحی مجمسه آزادی شد.
«مدوسا (Medusa)» اثر داوینچی
بسیاری از آثار هنر داوینچی در طول زمان گم شدهاند، اما «سپر مدوسا (Medusa Shield)» شاید مرموزترین آنها باشد. این اثر را در دوران جوانی نقاشی کرده است. طرح اولیه شبیه یک سپر است که از موهای آن از اسطوره یونانی مدوسا الهام گرفته شده است.
بر اساس گفته تاریخ شناس جورجو وازاری (Giorgio Vasari) این نقاشی آنچنان رئالیستیک و واقعی بوده که پدر لئوناردو را به وحشت انداخته به گونهای که آن را یک شاهکار هنری مهیب دانسته و مخفیانه آن را به گروهی از تجار فلورانسی فروخته است. این سپر از آن زمان تاکنون ناپدید است.
«سنگشکنان (The Stone Breakers)» اثر گوستاو کوربه
این اثر در سال ۱۸۴۹ نقاشی شده و یک نمونه از رئالیسم اجتماعی است که دو کارگر فقیر – یکی جوان و یکی پیر – را به تصویر میکشد که در تلاشند تا سنگها را از مسیر جاده کنار ببرند.
او این نقاشی را از دیدار کارگران پاییندست الهام گرفته و با رسم جزییات کامل از عضلات مردها تا لباسهای پاره و مندرس، سنت شکنی کرده است. این نقاشی به راهاندازی شغل کوربه کمک چشمگیری کرد اما در نهایت در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در نزدیکی شهر درسدن آلمان نابود شد.
«مرد در چهارراه (Man at the Crossroads)» اثر دیهگو ریورا
دیهگو ریورا (Diego Rivera) مورالها و فرسکوهای پوپولیستی بسیاری نقاشی کرده است، اما هیچ کدام به اندازه این یکی که البته دیگر وجود ندارد، معروف نیستند.
در سال ۱۹۳۲، به فرمان جان دی. راکفلر (John D. Rockefeller) باید روی دیوار مرکز راکفلر نیویورک مورالی نقاشی میکرد. موضوع این نقاشی «مردی در چهارراه با نگاهی به بالا و پر امید برای انتخاب آینده بهتر و تازهتر» بود و نتیجه آن این نقاشی انقلابی ریورا بود. این نقاشی مفاهیمی نظیر حقوق بشر، رشد علمی و تعهد کاری را در بر داشت.
در این نقاشی تصویر رهبر کمونیست ولادمیر لنین نیز دیده میشد و باعث رنجش ثروتمندان میگشت. ریورا از حذف کردن لنین از تصویر سر باز زد و در نتیجه راکفلر مجبور شد روی نقاشی را بپوشاند و بعد هم آن را کامل از بین ببرد.
«پرتره وینستون چرچیل (Portrait of Sir Winston Churchill)» اثر ساترلند
در سال ۱۹۵۴، اعصای پارلمان انگلیسی به گراهام ساترلند هنرمند دستور دادند تا پرتره چرچیل را نقشی کرده و آن را به عنوان هدیه تولد ۸۰ سالگی به او اهدا کند. در حالی که او میگفت از این امکان بسیار مفتخر شده است، چرچیل تمایلی به نقاشی رئالیستیک ساترلند نداشت و به نظرش ژست مناسبی از او انتخاب نشده بود.
نخست وزیر چنان از نقاشی مذکور متنفر بود که تصمیم گرفت در مراسم اهدا شرکت نکند و حتی نامهای برای ساترلند نوشت و در آن نامه ابزار ناامیدی کرد. چرچیل و همسرش تقاضا کردند تا این نقاشی هرگز در هیچ مجمع عمومی به نمایش درنیاید و در نتیجه نقاشی سالها از معرض دید عموم به دور بود.
در سال ۱۹۷۷، همسر چرچیل اعلام کرد که یک سال پس از نمایش آن، وی نقاشی را نابود کرده و آن را سوزانده است.
«بوداهای بامیان»
این شاهکار هنری شامل دو مجسمه از بودا در شهر بامیان افغانستان بود. بنای ایستاده این مجسمههای تاریخی در کنارههای صخرهای دره بامیان در مناطق هزارهجات کنده کاری شده بودند.
این دو مجسمه به بلندی ۵۳ متر و ۳۵ متر، در کنار مجموعهای از بناهای تاریخی در این محل بودند. تندیس کوچکتر در سال ۵۰۷ میلادی و تندیس بزرگتر در سال ۵۵۴ میلادی ساخته شدند.
این دو مجسمه، نشاندهنده سبک کهن هنر یونانی و بودایی بوده است؛ که در مناطق آسیای مرکزی بویژه در افغانستان رواج داشته است.
این مجسمهها حتی در زمان حمله چنگیزخان مغول سالم مانده بودند تا این که در مارس ۲۰۰۱ توسط طالبان منفجر شده و برای همیشه از میان رفتند.
«تولد عیسی در حضور قدیس فرانسیس و قدیس لورنس (Nativity with St. Francis and St. Lawrence)» اثر کاراواجو
از سال ۱۹۶۹ که نقاشی تولد عیسی کاراواجو دزدیده شد تا کنون دیده نشده و جزو ۸ شاهکار هنری مفقود شده به شمار میرود. این نقاشی یکی از ارزشمندترین نقاشیهای دزیده شده است. این شاهکار هنری را از یک کلیسای کوچک در شهر پالمروی ایتالیا دزدیدند. گفته میشود که این اثر برای یک خریدار خصوصی ربوده شده و بطور تصادفی هنگام باز کردن بوم از قاب پاره و نابود شده است.
یک دهه بعد یکی از اعضای مافیا اعلام کرد که نقاشی در محلی امن نگه داری شده اما پیش از آنکه سوخته شود توسط موشها و حیوانات موذی آسیب دیده است. هرچند که این ادعا نیز قابل اثبات نیست، اما اگر روزی این اثر پیدا شود ۲۰ میلیون دلار ارزش خواهد داشت.
«اتاق امبر (The Amber Room)»
اتاق امبر را تندیسگر آندراس سکولتر (Andreas Schlüter) و صنعتگر کهربا گورتفیلد ولفرام (Gottfried Wolfram) با با پنلهای کهربا و برگهای طلا و کاشیهایی از سنگهای قیمتی تزیین کرده اند. این اتاق ابتدا در سال ۱۷۰۱ ساخته شد و سپس به پیتر برای کمک بسیاری که برای برقراری اتحاد بین پروس و روسیه انجام داد، اهدا شد.
این اتاق را گاهی هشتمین عنصر عجایب هفتگانه دنیا میتاند و این شاهکار هنری عصر باروک بیش از ۱۴۰ میلیون دلار امروزی ارزش داشت.
اتاق امبر به مدت ۲۲۵ یک گنج ملی روسی محسوب میشد تا زمانی که آلمانها به در دوران جنگ جهانی دوم به روسیه حمله کردند. نازیها این اتاق را از هم جدا جدا کرده و آن را به کونیگسبرگ آلمان انتفاق دادند؛ جایی که تا پایان جنگ اثری از آن باقی نماند.
عدهای میگویند که قسمتهای این اتاق در یک کشتی قرار گرفته و کشتی در دریای بالتیک غرق شده است. به هر حال اتاق نخستین هرگز پیدا نشد اما یک نمونه از آن در نزدیکی موزه سن پترزبورگ برپا شد.
چجور اتاق ها رو جدا کردن بردن؟