جربه کاربری – حتی اگر موضوع خوشایندی نباشد – تاثیر زیادی بر کار طراحان وب میگذارد. شما میتوانید بهترین طرح جهان را خلق کنید، اما اگر موفق نباشد قابل استفاده نیست. و یک طرح تنها در صورتی کارآمد و قابل استفاده است که شما اندکی درباره استراتژی طراحی UX بدانید. هر درس طراحی UX می تواند گامی به سوی موفقیت بیشتر شما باشد.
۷. محرکهای رفتاری را شناسایی کنید
یک طراح UX خوب به روانشناسی بسیار باور دارد. قسمت جذابش این است که طراحان تجربه کاربری نه تنها تمایلات کاربران را مطالعه میکنند، بلکه میتوانند محرکهایی برای رفتارهایی تازه باشند؛ رفتارهایی که به مکالمه منتهی میشود. اما راههای درست و اشتباهی برای این منظور وجود دارد.
نوتینفیکشن را برای مثال در نظر بگیرید. هدف آنها این است که توجه را به خود جلب کنند؛ اما به سادگی ممکن است فراموش شود که این رفتار ممکن است وقت و انرژی از کاربر به خود اختصاص دهد. برخی از طراحان کاربر را با نوتیفیکشنها بمباران میکنند – آنهم در زمانهای نامناست – و بعد در عجب میمانند که چرا هیچ پاسخی دریافت نمیکنند.
نکته آن است که باید درباره رفتارهای کاربر در طول روز مطالعه کرد و این که انگیزههایش در این بازه زمانی چطور تغییر میکند و سپس بر اساس نتایج همین مطالعه برای آنها نوتیفیکشن ارسال کرد.
برای مثال، دریافت نوتیفیکش در راه سرکار چندان خوب نیست زیرا کاربر موضوعات مهمتر و ضروریتری برای توجه دارد. هدفش رسیدن به موقع به محل کارش است. اما شاید همان پیام اگر در حین بازگشت به خانه باشد توجه بیشتری به خود جلب کند؛ چرا که کاربر احتمالا زمان بیشتری برای توجه دارد.
هدف شما این است که به کاربران را با راهکارهای سودمند اختیار و توان بدهید. تا به طریقی روز آنها بهتر سپری شود. هرچه بیشتر با خواستهها و عادتهای آنها همسو شوید، دیزاین موفقتری عرضه میکنید.
۸. آنها را تشویق کنید تا اسکرول کنند
اسکن کردن متن کاربران را تشویق میکند تا به مطالب بیشتری در عمق سایت دقت کنند و زمان بیشتری در آن صرف کنند. و به این ترتیب احتمال این که به مشتری تبدیل شوند بیشتر میشود. به همین دلیل است که بسیاری از دیزاینرها دکمه call-to-action را در انتهای سایت قرار میدهند.
راههای دیگری نیز برای تشویق کاربران به اسکن کردن تمام صفحه موجود است مثلا میتوانید از فلشهای رو به پایین استفاده کنید یا بخشی از متن را مرئی کنید تا نشان دهد که برای خواندن ادامه مطلب باید به پایین صفحه بروند.
۹. از خودتان بپرسید «کاربر چه کاری انجام داده است؟»
پیش از آنکه برای حل مساله اقدام کنید. باید آن را به خوبی شناسایی کنید. شاید بتوان گفت این مهمترین درس طراحی UX است. شما میخواهید تجربه کاربر روی سایت موجود را تحلیل کنید. پس سوالهای صحیحی برای این منظور بپرسید تا دریابید آنها با در حال حاضر چه ارتباطی با سایت دارند؟ چه چیزهایی کار میکند و چه چیزهایی ایراد دارد؟
در صورت امکان، از بخش خدمات مشتری کمک بگیرید و از یادداشتهای آنها درباره چیزهایی که مشتریان نسبت به آنها ابراز نارضایتی کردهاند، کمک بگیرید تا بتوانید اشکالات را رفع کنید.
۱۰. بگذرید محتوا، تعاملات را تعیین کنید
تجربه کاربری تنها به آیکونهایی که کاربران روی آنها کلیک میکنند یا رنگهای روی صفحه، ختم نمیشود. تقریبا هر چیزی که کاربر میبیند – نوشته، عکس یا ویدئو – محتوا است. اما با این وجود بسیاری از طراحها صبحت کردن با تیم تولید محتوا و یا ساخت استراتژی محتوا را فراموش میکنند.
یک تصویر جذاب بدون داشتن محتوای قوی، به درد نخور است. پس برای طراحی بعدی، باید سوالاتی بپرسید. آیا شما سایتی را طراحی میکنید که در حال حاضر محتوایی دارید؟ آیا باید سایتی را از پایه طراحی کنید؟
هدف این است که محتوایی ساخته شود که به سادگی جذب شود، بگونهای که کاربران احساس کنند آنچه میخوانند راهنماییهای یک دوست است که از طریق این سایت بیان شده.
۱۱. ناپایداری به وجود نیاورید
ناپایداری یکی از بزرگترین مشکلاتی است که کاربران با آن سر و کار دارند. این در حالی است بسیاری از طراحان سعی میکنند با استفاده عمدی از رنگ و استایلهای غیر پایدار، طرحهای آنها ظاهری خلاق و به یاد ماندنی خلق کنند.
ناپایداری در طراحی باعث گیچ شدن کاربران و در نهایت خستگی و کلافگی آنها میشود و شاید آنها دیگر به سایت شما مراجعه نکنند. پس این درس طراحی UX را جدی بگیرید و به مشتریانتان آسودگی اهدا کنید.
۱۲. المانهای غیرضروری صفحه را حذف کنید
در دهه گذشته طراحی UX دستخوش تغییرات بسیاری شده است و از دوران کودکی و بلوغ به بزرگسالی رسیده است. روزگار رنگهای بسیار روشن به پایان رسیده است. پس چرا باید به موضوع حذف المانهای غیر ضروری تاکید کنیم؟
زیرا المانهای غیر ضروری عموما بسیار ظریف عمل میکنند و گاهی نادیده گرفته میشوند. مثلا عکسی که توجه کاربران از سایر مسایل را به خود جلب میکند.
برای رهایی از شر این المانها پیش از هر چیز باید اندازه گیری وزن هر المان را یاد بگیرید. یک راه خوب این است که خودتان را در قالب کاربر ببینید و از خودتان بپرسید کدام یک از المانها برای من مفید و کارآمد است و کدامیک مانع دستیابی به هدف میشود؟
نتیجه گیری
شاید شما طراح UX نباشید اما وقتی این اصول را به طراحی تجربه کاربری اعمال کردید، احساس خواهید کرد که وبسایت موثرتری به دست آوردهاید. هدف یک طرح خوب است که کاربران را هدایت کند و اطلاعاتی که به آنها نیاز دارد را برایشان فراهم کند و بهشان نشان دهد که با آنها چه کند. با کمک این راهنماییها میتوانید یک طرح UX را پیاده سازی کنید و شاهد واکنش مثبت کاربران سایتتان باشید.
خیلی ممنون