روزهای تعطیل فرصتی برای استراحت یا پرداختن به سرگرمیها و انجام کارهای مورد علاقه است و تماشای فیلم از گزینههای بسیاری از افراد است. اما انتخاب فیلمهای مناسب و جذابی که ارزش تماشا داشته باشند نیز اهمیت زیادی دارد.
در این مطلب سعی شده چهارده فیلم در ژانرهای مختلف برای چهارده روز تعطیلات به شما معرفی شود. فاکتورهای ارزش هنری و سرگرمکنندگی در انتخاب فیلمهای این لیست اولویت داشتهاند.
۱- پنجره عقبی (Rear Window)
اگر هدفمان ایجاد لیستی پیشنهادی با هر تعداد فیلمی باشد، اگر فیلمی از استاد بزرگ سینما هیچکاک در آن نباشد باید آن لیست را مورد بازبینی قرار داد. آثار هیچکاک جدای از غنای بصری و فرمی خود -که نشان از ارزش هنری بالای آنها دارد- بسیار سرگرمکننده هستند؛ برای ریختن ترس هر فرد از دیدن فیلم های کلاسیک که مواردی چون سیاه و سفید بودن، خستهکننده بودن و چیزهایی از این دست را در ذهن تداعی میکنند، تماشای فیلمهای هیچکاک قطعا این ترس را فرو خواهد ریخت.
پنجره عقبی فیلم رنگی است که خود یکی از ترس های کلاسیک بودن آن را از بین میبرد. این فیلم یکی از مشهورترین فیلمهای استاد است که بسیاری آن را حتی بهتر از سرگیجه مشهور میدانند؛ به هر حال جدای از مقایسه های همیشگی این فیلم به عقیده شخصی نویسنده یکی از بهترین فیلمهایی است که میتوانید بارها از آن لذت ببرید.
خلاصه داستان فیلم از این قرار است که یک عکاس خبری که در سانحهای مجروح شده باید با پای شکسته روی یک ویلچر روزگار بگذراند. او از روی سرگرمی به تماشای حرکات و زندگی روزانه همسایه های آن طرف حیاط آپارتمان خود مشغول میشود که این سرگرمی عحیب حوادثی را به دنبال دارد. حتی خلاصه داستان این فیلم نیز به خوبی نشاندهنده جذابیت این اثر غنی است، جدا از کارگردانی بی نقص هیچکاک بازی بازیگرانی چون جیمز استوارت و گریس کلی ارزش این اثر را دو چندان میکند، حرفی از فیلمنامه هم نمیزنم بهتر است خودتان فیلم را تماشا کنید.
۲- چهارصد ضربه (The 400 Blows)
اگر با موج نوی سینمای فرانسه آشنایی دارید بعید است نام فرانسوا تروفو کارگردان شناختهشدهٔ موج نو و یکی از بنیانگذاران آن را نشنیده باشید، فیلم مشهور چهارصد ضربه نخستین فیلم این کارگردان و نخستین فیلم موج نو است، در وصف این فیلم بزرگ حرف های زیادی گفته شده و ما به یک معرفی اجمالی بسنده میکنیم.
آنتوان از والدین خود بیتوجهی میبیند، او و دوستش رنه مدرسه را ترک کرده و به گردش میروند و در این حین یک ماشین تحریر برای فروش میدزدند و آنتوان به دارالتادیب فرستاده میشود. صبر کنید؛ شاید در نگاه اول این خلاصه جذاب به نظر نرسد اما فراموش نکنید این فقط یک خلاصه است. سراغ تماشای فیلم بروید تا جادوی تروفو را مشاهده کنید.
استفاده بینقص او از نابازیگران نوجوان -که ژان پیر لئو (آنتوان) در آینده خود بازیگری مشهور شد- در کنار فرم بصری دیدنی از جمله مواردی است که این فیلم به ظاهر ساده را به یک فیلم بسیار مهم تبدیل میکند، همذاتپنداری عجیبی که فیلم با هر مخاطبی برقرار میکند و صمیمیت فضای فیلم که آن هم به دلیل این است که به گفته خود تروفو این فیلم از زندگی خودش ساخته شده از دیگر مواردی است که فیلم را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده است.
۳- هفت سامورایی (Seven Samurai)
بگذارید این قسمت را با یک سوال آغاز کنم؛ از سینمای شرق چه میدانید؟ احتمالا اگر اهل سینما باشید نام افرادی مثل یاسوجیرو ازو یا آکیرا کوروساوا یا ماساکی کوبایاشی را شنیده باشید، اما اگر از مخاطبان عادی سینما باشید شاید حتی اسم کوروساوا را نیز به سختی بشناسید، در حالی که همواره سینمای شرق از غنیترین و شاید با یک مقیاس کلی با زمان حال غنیترین منبع سینمایی جهان باشد، خصوصا با دارا بودن افرادی چون کوروساوا که کارگردان های بزرگ غربی مثل ماریتن اسکورسیزی از او به عنوان الگوی هنری خود یاد کردهاند. هفت سامورایی شاید مشهورترین اثر سینمایی استادبزرگ سینماست، فیلمی که علاوه بر دارا بودن معیار های یک شاهکار هنری تاثیر زیادی بر سینمای بعد از خود خصوصا در غرب گذاشت.
اگر بخواهم خلاصه کوتاه از داستان بگویم، ماجرا از این قرار است که دهکدهای مدام مورد هجوم راهزنان قرار میگیرد، مردم از یک سامورایی کمک میخواهند که خود او شش سامورایی دیگر را در ازای سه وعده غذا به کمک خود فرا میخواند. اوج داستان فیلم در زمان حمله چهل راهزن به دهکده است.
از تاثیر این فیلم همین بس که فیلمهایی زیادی چون هفت دلاور تولید سال ۱۹۶۰ و هفت دلاور تولید ۲۰۱۶ هردو تقلید صرف از این فیلم هستند که البته در مقایسه با این فیلم تقریبا به حساب نمیآیند. بازیگرانی قدری همچون توشیرو میفونه بزرگ در کنار غنای محتوای فیلمنامه و ارزش بالای تصویری و فرمی فیلم به واسطه مهارت کارگردانی استادبزرگ تنها یک راه برای ما باقی میگذارد؛ که هر چه زودتر این فیلم را در برنامه تماشای خود قرار دهیم. لطفا اجازه دهید که درباره این فیلم هیچ بهانهای را از جمله زمان طولانی و سیاه و سفید بودن آن قبول نکنم. این فیلم را حتما باید دید.
۴- پیر پسر (Oldboy)
حرف از شرق و سینمای ژاپن زدیم، حالا سری به سینمای کره بزنیم! احتمالا الان شروع به دراوردن اصواتی از خود کنید که وای نه، کرهای نه!! اما اشتباه نکنید سینمای کره با آن چیزی که در تلویزیون ما با سریال های کرهای نشان داده میشود تفاوت زیادی دارد. بحث درباره سینمای شرق و خصوصا کره را به مطلبی دیگر واگذار میکنم و سریعا سراغ فیلم مشهور کارگردان مورد علاقهام پارک چان ووک میروم.
با داستان فیلم شروع میکنم، او-تسو توسط فردی به مدت پانزده سال زندانی میشود و پس از این سالها با موبایل و پول و …. آزاد شده و پنج روز فرصت دارد تا فردی که او را زندانی کرده پیدا کند. حتی خلاصه فیلم هم عحیب و جذاب است، در وصف فیلم همین بس که در جشنواره کن سال ۲۰۰۳ تارانتینو که عضو هیئت داوران بود در مصاحبهای گفت تمام تلاش خود را کرده که این فیلم را برنده جایزه کند!! و از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای زندگی خود نام برده است! در سال ۲۰۱۳ اسپایک لی کارگردان معروف آمریکایی بازسازی غربی از این فیلم آن هم فقط به فاصله ده سال انجام داد که بهتر است درباره آن حرفی نزده و مقایسهای نکنم.
سرگرمکنندگی و کشش عجیب این فیلم به کنار، لحظه به لحظه این فیلم مملو از غافلگیریهایی است که به صورت مخاطب پرتاب میشود و اما چه بگویم از بازی بینظیر چوی مین سیک و چه بگویم از پایان آن.
بهتر است سخن کوتاه کنم ، چون با توجه به دید منفیای که بسیاری درباره سینمای کره دارند بهتر است اول خودتان آن را تماشا کنید و صحبت درباره آن را به زمانی دیگر موکول کنیم.
۵- سگ های انباری (Reservoir Dogs)
کمتر کسی است که نام کوئنتین تارانتینو را نشنیده باشد آن هم با دارا بودن اثر بزرگ و مشهوری مثل «داستان عامهپسند»! پس صحبت درباره این کارگردان و سبک منحصر به فرد و خاصش را کوتاه میکنم و به معرفی اجمالی اولین اثر او که کمتر از آثار دیگر این کارگردان شناخته شدهاند میپردازم.
داستان فیلم از این قرار است که چند نفر تصمیم به سرقت از جواهرفروشی میگیرند و در این کار شکست میخورند و افرادی که از این مهلکه جان سالم به در میبرند به این نتیجه میرسند که یکی از آنان نفوذی پلیس است. خلاصه داستان فیلم نکته متمایزکننده خاصی که این فیلم را از سایر آثار هم رده خود جدا کند نشان نمیدهد، اما شیوه روایت و سبکی که تارانتینو چه در دیالوگ و چه در فرم برای بیان استفاده کرده است سبب تمایز این فیلم از دیگر آثار همرده خود میشود.
سگ های انباری نخستین بنمایههای سبک ویژه و پست مدرن خاصی را که تارانتینو ارائه میدهد را در خود دارد، مواردی چون خشونت تصنعی، هجو و کمدی خیابانی، زبان تند و دیالوگ های خیابانی، ساختار نامنظم در روایت و فرم و مواردی از این دست که در سایر فیلم های این کارگردان و خصوصا در داستان عامه پسند به اوج خود رسید، این فیلم یکی از سرگرمکننده ترین فیلمهایی است که میتوانید در برنامه خود قرار دهید و ساعتی از کمدی خاص و خشونت تصنعی آن لذت ببرید.
•••
در ادامهٔ این لیست فیلمهای دیگری نیز پیشنهاد خواهد شد. اما پیشنهاد شما برای نوروز چیست؟ شما چه فیلمهای جذاب و سرگرمکنندهای برای نوروز سراغ دارید؟ نظر خود را زیر همین مطلب برای ما و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.