المانها و اصول هنر و طراحی پایه و اساس زبانی است که با آن درباره هنر حرف میزنیم. عناصر هنر ابزارهای دیداری هستند که هنرمند برای خلق یک ترکیببندی از آنها استفاده میکند: خط (Line)، شکل (Shape)، رنگ (Color)، ارزش رنگ (Value)، فرم (Form)، ترکیب یا بافت (Texture) و فضا (Space).
خط در واقع نقطهای است که در فضا حرکت میکند و میتواند مستقیم، منحنی، زیگزاگ، پررنگ، کمرنگ، نازک یا قطور باشد.
شکل زمانی کشیده میشود که انتهای دو خط به هم میرسند. شکل را میتوان با رنگ، تنالیته و بافت ایجاد کرد. شکل میتواند ارگانیک و یا هندسی باشد. شکلهای ارگانیک در طبیعت یافت میشوند. مانند شکل برگ یا ابر.
شکلهای هندسی قابل اندازهگیری هستند و میتوان با ابزارهای هندسی آنها را رسم کرد. شکلها مثبت یا منفی هستند. شکل مثبت سوژه یا فیگور مدنظر شماست و شکل منفی فضای اطراف این سوژه است. به عنوان مثال دونات یک شکل مثبت و سوراخ وسط آن شکل منفی است. اشکال مثبت و منفی در لبهها اشتراک دارند.
رنگ معمولا اولین عنصری است که مورد توجه قرار میگیرد و سه مشخصه بارز دارد: رنگ (Hue)، اشباع و تنالیته.
رنگ میتواند گرم یا سرد باشد. رنگهای سرد عموما شامل آبی و بنفش میشوند ورنگهای گرم مقدار زیادی زرد دارند. رنگهای سرد آرامش بخشند. رنگهای گرم هیجان و سرزندگی بیشتری را به دنبال دارند.
بیشتر بخوانید: المانهای رنگ در طراحی گرافیک
ارزش میزان تاریکی و یا روشنایی یک شیء است. با کمک این عنصر میتوان در فضا ادراک و عمق ایجاد کرد و فرم را مشخص کرد.
فرم نمایش سهبعدی اجسام است. شکل نمایش دوبعدی است. فرم در واقع همان حجم سازی در نقاشی است. ایجاد فرم با استفاده از حرکت در تنالیته ایجاد میشود.
بافت یا ترکیب عنصری است که باعث میشود یک جسم دوبعدی در نقاشی ملموستر باشد. به عبارتی جنس جسم را با این عنصر میسازید.
فضا ادراک و القای عمق است و میتواند عمیق یا کم عمق باشد. تنالیته در ایجاد ادراک فضایی نقش بسزایی دارد. ولی دیگر عناصر طراحی هم میتوانند فضا را ایجاد کنند.
تمام این عناصر در ترکیببندی وجود دارند ولی طریقه استفاده و مرتبط کردن آنها به هنرمند بستگی دارد. اصول هنر نمایانگر چگونگی استفاده هنرمند از ابزار برای خلق یک اثر تاثیرگذار و انتقال منظور او است.
بیشتر بخوانید: اسرار یک ترکیببندی خوب
اصول هنر و طراحی بطور کلی عبارتند از تعادل (Balance)، کنتراست (Balance)، تاکید(Emphasis)، حرکت(Movement)، الگو (Pattern)، ریتم (Rhythm) و وحدت/ تنوع (Unity/Variety).
استفاده از این اصول به خلق یک اثر موفق میانجامد. با وجود این که همه اصول را نباید در یک اثر پیاده کرد، ولی این اصول به نوعی به هم مرتبط و در هم تنیده هستند.
بطور کلی یک نقاشی موفق متشکل از قسمتهای مرتبط و متحد است، که تنوع زیادی دارند و به واسطه کنتراست و تاکید ایجاد شدهاند. تعادل آن نیز باید قابل رویت باشد و چشم بیننده را در اطراف ترکیببندی حرکت دهد. به این ترتیب یک اصل هنری بر اصول دیگر تأثیر میگذارد.
توصیف هریک از اصول هفت گانه در زیر آمده است:
تعادل به وزن دیداری عناصر ترکیببندی اشاره میکند و حس درست بودن نقاشی را القا میکند. عدم تعادل در بیننده عدم رضایت ایجاد میکند. تعادل یا با تقارن ایجاد میشود به نحوی که دو طرف ترکیببندی دارای عناصر مشابه در موقعیتهای مشابه باشد و یا با عدم تقارن و توسط کنتراست عناصر نقاشی حاصل میشود.
کنتراست تفاوت بین عناصر هنر در ترکیببندی است. به طوری که هر عنصر نسبت به دیگری قویتر باشد و با قرارگیری در کنار یکدیگر عناصر با کنتراست بالا نظر بیننده را جلب میکند. قسمتهای دارای کنتراست اولین موقعیت برای جلب چشم بیننده است. کنتراست میتواند با کنار هم قرار گرفتن هر یک از عناصر هنر بدست آید. فضای مثبت و منفی و Naton مثالهایی از کنتراست هستند.
بیشتر بخوانید: اهمیت کنتراست در نقاشی
تاکید (Emphasis) مربوط به زمانی است که هنرمند یک قسمت از ترکیببندی را به نحوی ایجاد میکند که به لحاظ دیداری نظر بیننده را جلب کند و این کار اغلب با کنتراست انجام میشود.
حرکت نتیجه عناصری است که چشم بیننده را در اطراف و داخل تصویر حرکت میدهد. حس حرکت با خطوط قطری یا منحنی، گوشهها، فضاها، تکرار و با علامتگذاریهای قوی خلق میشود.
الگو تکرار یکنواخت هریک از عناصر هنر و هر ترکیب دیگری است. هر چیزی با تکرار قابلیت تبدیل شدن به الگو را دارد. از الگوهای کلاسیک میتوان به مخروط ها، گریدها و موجها اشاره کرد.
ریتم ایجاد حرکت با تکرار عناصر هنری به صورت غیریکنواخت اما سازماندهی شده است و به نوعی ریتم در موسیقی را تداعی میکند. برعکس الگو که به دنبال هماهنگی و ثبات است، ریتم تکیه بر تنوع دارد.
وحدت عنصری است که شما میخواهید نقاشی شما حس آن را القا کند به نحوی که همه المانها به خوبی با یکدیگر همخوانی و مطابقت داشته باشند. یکپارچگی بیش از حد، یکنواختی و عدم تنوع به دنبال خواهد داشت و تنوع بیش از اندازه، بی نظمی و آشفتگی ایجاد میکند. شما به هر دو نیاز دارید. به طور ایدهآل شما در نقاشی به مکانهایی نیاز دارید که چشم شما استراحت کند.