مشتری بد انرژی و خلاقیت را از شما میگیرد. با روشهایی که در ادامه از Carl Heaton طراح شرکت بانگوک دیزاین نقل میکنیم از کار کردن با اینگونه مشتریها دوری کنید.
آیا تا به حال پیش آمده که آرزو کنید ای کاش مشتری شما ارزش زمان، تخصص و کار سختی که صرف طراحی لوگو، وبسایت و یا اپلیکیشن کردهاید را بداند؟
شما مشتریهای زیادی دارید که از کار کردن با آنها لذت میبرید. ولی در مقابل گروه دیگری از مشتریها هستند که در طول کار دائم به این فکر میکنید که ترجیح میدادید هرگز با چنین مشتریهایی وارد کار نشوید. ولی بدون آگاهی چطور میتوانید این کار را انجام دهید؟ چقدر اطمینان خاطر دارید که دفعه بعد چنین اتفاقی رخ ندهد؟
در اینجا نکاتی را میخوانید که به شما میآموزد چطور مشتریهای جهنمی را از همان ابتدا بشناسید و در عوض اطمینان حاصل کنید که با یک مشتری عالی کار خود را به انجام میرسانید.
۱. محرمانه بودن یک هشدار است
درست است که شما باید نسبت به فرصتهایی که در مسیرتان قرار میگیرند بدون تعصب و با ذهن باز رفتار کنید، اما نه به این مفهوم که پیش از اینکه بدانید مشتری دقیقا چه خواسته ای دارد قراردادی را امضا کنید.
بسیار مودبانه پیش از آنکه وقت خود و مشتری را هدر دهید، سعی کنید هر اندازه که میتوانید اطلاعاتی از سفارش مشتری بدست آورید. زنگ خطر زمانی به صدا در میآید که به شما میگویند که شما با یک ایده فوقالعاده مواجه هستید و این ایده تنها زمانی برای شما پردهبرداری میشود که قرارداد امضا شده باشد.
اغلب اوقات پس از بستن قرارداد به شما اطلاع میدهند که خواهان طراحی سایتی مانند فیسبوک ولی بهتر از آن هستند.
۲. قیمتگذاری، اولین دفاع شما از خودتان است
زمانی که به رنج قیمتی کار خود میاندیشید به این فکر کنید که هدف شما جذب چه مشتریهایی است. رنج قیمت شما طبقهبندی را تا حدودی مشخص میکند. اگر به درستی قیمتگذاری کرده باشید تمامی مشتریهای جهنمی را حذف میکند و تنها سرمایهگذاران و کارآفرینانی به سراغ شما میآیند که ارزش آنچه خلق میکنید به خوبی میدانند.
بنابراین زمانی که در حال قیمتگذاری بر مبنای هزینهها و سودی که میخواهید داشته باشید، هستید به مشتریهایتان نیز بیاندیشید. شاید حتی بهتر باشد که نوع مخاطبی که میخواهید جذب کنید را در صدر لیست معیارهای قیمتگذاری قرار دهید.
۳. همکاری یا حذف
مرحله بعد حذف مشتریهایی است که هیچ ایده و سرنخی از آنچه میخواهند و یا نیاز دارند به شما ارائه نمیدهند. شاید تهیه یک پرسشنامه به شما کمک کند. به عنوان مثال کارل هیتون در شرکت خود برای مشتریان یک پرسشنامه هشت صفحهای با بیش از ۲۰ سوال، ارسال میکند. سوالهایی از قبیل:
- نقش شما در فرآیند تصمیمگیری در خصوص مسائل چیست؟
- علاقهمند به چه سطحی از طراحی هستید؟ ( سطح بالا، متوسط و یا طراحی ابتدایی)
کارل هیتون میگوید:«همان طور که حدس میزنید بسیاری از مشتریها این پرسشنامه را پر نمیکنند. این به شما اجازه میدهد در آرامش به انتظار مشتریهای اصلیتان بنشینید.»
اگر به این فکر میکنید که با پیگیری مشتریها را مجاب به تکمیل پرسشنامه کنید باید بگوییم کسی که در مرحله ابتدایی کار اینچنین تعلل میکند، در ادامه اطلاعات را به شما در زمان لازم نمیدهد و این شما هستید که همواره در تنش و فشار قرار میگیرید.
پس از آنکه مشتریهای خود را انتخاب و جذب کردید، زمان آن میرسد که آنها را در دسته بندیهای مختلف قرار دهید. بنابراین برای خود مشخص میکنید که چه میزان زمان و منابع برای هریک نیاز خواهید داشت.
به زودی در سایت هزارویک بوم در باره ۵ نوع مشترى متفاوت و چگونگى برخورد با آنها را خوهید خواند.
عالی بود به خصوص اون پرسش نامه رو حتما طراحی میکنم