زمانی که از توسعه محصول صحبت میکنیم اغلب بخش مهندسی و دیزاین محصول را به طور جداگانه در نظر میگیریم و آنها را از روشهای متفاوت ارزیابی میکنیم، درحالی که روند مهندسی کاملاً ماهیت سنجش پذیر دارد اما دیزاین در بیشتر قسمتها از این ویژگی برخوردار نیست. اینجا است که فُرم به عنوان عاملی جهانی به کمک ما میآید.
این امتیاز ویژه برای بخش مهندسی که تمام کارهای مربوط به آن قابل سنجش و اندازهگیری هستند باعث اعتبار این قسمت میشود. از طرف دیگر دیزاین ماهیتی شهودی دارد، بر تجربیات غیرکلامی تأثیر میگذارد و حالات احساسی را نشانه میرود و همین شرایط ارزیابی آن را دشوار میکند.
دیزاین به علت نداشتن معیار سنجش واحد، برچسب سلیقهای یا شخصی بودن میخورد، درحالی که به واسطه فُرم، عاملی جهانی به شمار میرود. به طور مثال برای موجوداتی که از کنار یک خارپشت با تیغهای باز میگذرند، نحوه برخورد و تعامل با آن کاملاً واضح است، چنین موقعیتی احتیاج به تجزیه و تحلیل خاصی ندارد.
مشتریان واکنشهای احساسی به اشیاء و میزان تأثیرگذاری این واکنشها بر نحوه تعامل خودشان با شیء را به سرعت فراموش میکنند؛ اما همین بیتوجهی میتواند نقش قالب ذهن تحلیلگر ما را در فرمولبندی یک زبان بصری به خوبی نشان دهد. اغلب این ذهن تحلیلگر است که ما را در مورد اعتبار داشتن یا نداشتن چیزی متقاعد میسازد.
در چنین شرایطی کفه ترازو به نفع استدلال پایین میرود و واکنشهای احساسی و هیجانی به عنوان عواملی غیر منطقی به آسانی نادیده گرفته میشوند. این وضعیت مانعی در برابر پذیرش دیزاین به عنوان منبعی از ارزش است که در مسیر توسعه قرار میگیرد. همین دلیل کافی است تا راههایی برای ارزیابی دیزاین محصولات آزمایش شوند تا سیستمی جهانی برای سنجش طراحی به وجود آید.
فرم دارای معنا و مفهوم است، میتواند چنان ما را تحت تأثیر قرار دهد که ذهنمان از تلاش برای توجیه واکنشهای احساسی باز ایستد. برای مثال اثرات احساسی که طبیعت در ما به وجود میآورد را در نظر بگیرید. آرامشی که هنگام راه رفتن در یک بیشه تجربه میکنیم، یا شعفی که هنگام دست کشیدن روی گیاهان نرم و دیدن حرکت موجی آنها به وجود میآید، یا هیجانی که هنگام دیدن فرار یک آهو از دست حیوانی درنده درونمان به وجود میآید و با پرشهای آن به اطراف ضربان قلبمان تند میشود.
همه این فرمها دارای مفاهیم درونی هستند که نه تنها فراتر از تجربیات انسان قرار دارند بلکه قبل از اختراع زبان، تعاریف و معیارهای سنجش وجود داشتهاند؛ به عبارت دیگر، ما این مفاهیم را نساختهایم بلکه خود آنها از فرم به وجود آمدهاند و خیلی پیشتر از دخالت ما در طبیعت موجود بودهاند.
فرم چه چیزی را بیان میکند؟
فرم (دیزاین) هم در طبیعت و هم در مصنوعات دستساز بشر دو کار را انجام میدهد: اول پیامرسانی یک تجربه مشخص، دوم تکمیل آن تجربه. اگر این دو مورد با هم در یک راستا قرار نگیرند تجربه کامل نمیشود و فرم سطحی و غیر واقعی به نظر میرسد. هماهنگی پیغام و تجربه را میتوان در مثالهای زیر مشاهده کرد.رنگ به عنوان علامت هشدار قورباغه، نشاندهنده زهردار بودن آن است که برای حیوانات دیگر معنای تجربه مرگ را دارد.
نشانهای رنگی بال پروانه نیز ماهیت سمی او را نشان میدهد، پیام این رنگ برای حیوانات شکارچی، ترس از خطر است.
نمایش با شکوه پرهای طاووس که پبغامی مبنی بر برتری DNA او نسبت به دیگر رقبا را دارد.
تغییر فرم گیاهان گلدار هنگام تکثیر که شاخصی کوچک اما مهم و الهامبخش از تکامل زیستی در طبیعت است.
چنین طراحی در طبیعت نشاندهنده تأثیر فرم بر زندگی است که قبل از اختراع زبان توسط بشر وجود داشته است. در جوامع امروزی که پایه ارتباطات بر زبان و گفتار بنا شده، قدرت ارتباط بصری و طراحی است که میتواند تفاوت ایجاد کند.
اگر فرم در بر گیرنده مفهومی تجربی باشد این مفهوم چگونه در مصنوعات و طبیعت نشان داده میشود؟
بیایید معنی فرم در طبیعت را به عوامل کوچکتر تجزیه کرده و قسمتی از آن را با دستههایی از اشکال هندسی ساده شده مقایسه و بررسی کنیم. در اینجا برای مشخص کردن چنین دستههایی از سه اصطلاح رایج در زبان CAD کمک میگیریم که در واقع سه روش انتقال فرم سطوح به یکدیگر هستند: موضعی (Positional)، مماسی (Tangential) و منحنی (Curvature).در روش انتقال فرم سطوح به صورت موضعی لبهای تیز و شکسته به وجود میآید. در اتصال مماسی یک کمان دو سطح را به هم میرساند، در نتیجه این انتقال به تدریج و نرم صورت میگیرد. چنین حالتی در بیشتر نرمافزارهای مدلسازی با عنوان فیلت (Fillet) شناخته میشود.
حالت سوم زمانی شکل میگیرد که نتوان نقطهای برای پایان یک سطح و شروع سطح دیگر تعیین کرد. یکی از مزیتهای این نوع اتصال این است که میتوان بر میزان نرمی و تیزی انحنای بین سطوح کنترل داشت. همچنین با این شیوه فرمهای زیبایی به وجود میآید که در صنایع اتومبیلسازی بسیار کاربرد دارند.
رندرهایی که در ادامه مشاهده میکنید کیفیت اتصال سطوح را بهتر از هر توضیحی نشان میدهد. به تفاوت نرمی و تیزی اتصال سطوح و بازتاب نور به وجود آمده توجه کنید.نمونههای متعددی از این دست را میتوان در طبیعت مشاهده کرد، از گوشههای کریستال، برگهای دندانهدار درخت خرما و فلسهای بدن خزندگان تا پوست داینامیک دلفین، شنهای روان در بیابان و منحنیهای زیبای گلبرگها.
بررسی واکنشهای احساسی و هیجانی به این دو گونه از فرمهای طبیعی نشان میدهد که تأثیر متفاوتی بر انسان دارند. فرمهای موضعی نشانگر دقت، صراحت، خطر، سازمان یافتگی و انضباط هستند و فرمهای منحنی به معنای پالایش، ظرافت، سیال بودن و جذابیت دلالت دارند. در مورد فرمهای مماسی نیز میتوان گفت تقریباً در طبیعت یافت نمیشوند.
در بخش دوم این مطلب به الگوبرداری از فرمها در مصنوعات ساخت دست بشر و استفاده از آنها در دنیای طراحی و دیزاین خواهیم پرداخت.
فرم و کاربرد آن در طراحی (قسمت دوم)
فرم و کاربرد آن در طراحی (قسمت سوم)