واژه «کوبیسم» از ریشه «Cube» به معنی «مکعب» اخذ شده است. این واژه را نخستین بار وکسل منتقد هنری بکار برد. کوبیسم یا حجم گری، جنبش هنری است که به سبب نوآوری در روش دیدن، انقلابیترین و نافذترین جنبش هنری سده بیستم به حساب میآید. کوبیستها با تدوین یک نظام عقلانی در هنر کوشیدند مفهوم نسبیت واقعیت، به هم بافتگی پدیدهها و تاثیر متقابل وجوه هستی را تحقق بخشند. جوهر فلسفی این کشف با کشفهای جدید دانشمندان – به خصوص در علم فیزیک – همانندی داشت. این سبک به نوعی مهمترین جنبش در هنر دنیای مدرن، بویژه در نقاشی است که توسط دو هنرمند، اسپانیایی (پابلو پیکاسو Pablo Picasso) و فرانسوی (جورج براک Georges Braque) در سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ پایه گذاری شد. اگرچه ظاهر کوبیسم و ایدههای درونی آن در طول سالها تکامل یافته و مبانی زیبایی شناختی کوبیسم طی هفت سال شکل گرفت، اما این مکتب ویژگیهای عمومی و خاص خود را در گذر زمان به تمامی حفظ کرده است.
کوبیسم محصول نگرشی خردگرایانه بر جهان بود. به یک سخن، کوبیسم در برابر جریانی که رمانتیسم دولاکروا، گیرایی حسی در امپرسیونیسم را به هم مربوط میکرد، واکنش نشان داد و آگاهانه به سنت خردگرا و کلاسیک متمایل شد. پیشگامان کوبیسم مضمونهای تاریخی، روایی، احساسی و عاطفی را وانهادند و عمدتا طبیعت بیجان را موضوع کار قرار دادند. در این عرصه نیز با امتناع از برداشتهای عاطفی و شخصی درباره اجسام، صرفا به ترکیب صور هندسی و نمودارهای اشیا پرداختند. آنان بازنمایی جو و نور و جاذبهٔ رنگ را – که دستاورد امپرسیونیستها بود – از نقاشی حذف کردند و حتی عملا به نوعی تکرنگی رسیدند. با به کار بردن شکلهای هندسی از خطهای موزون آهنگین چشم پوشیدند و انگیزشهای احساسی در موضوع یا تصویر را تابع هدف عقلانی خود کردند.
شاید مهمترین دستاورد زیبایی شناختی کوبیستها آن بود که به مدد بر هم نهادن و درهم بافتن ترازها (پلانها)ی پشتِ نما نوعی فضای تصویری جدید پدید آوردند. در این فضای کم عمق، بی آنکه شگردهای سه بعد نمایی به کار برده شود، حجم و جسمیت اشیا نشان داده شد.
نقاشیهای کوبیست با به کارگیری اشکال هندسی که طرحها را مسطح و هموار میکنند و با استفاده از سطوح فضایی خرد شده و یا اشکالی که روی شکلهای مجاورشان میغلتند و یا از آنها عبور میکنند، حس مبهمی از فضا را میآفرینند.
کوبیستها – برخلاف هنرمندان پیشین – جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمیکردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید اجسام را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست میتوانست انجام دهد، القای بخشی از بینهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار میشد. روشی که او به کار میبرد تجزیه صور اشیاء به سطحهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری.
بیشتر بخوانید: ۱۳۰ سال تاثیر نقاشیهای پیکاسو بر هنر مدرن
مورخان هنر، غالباً از کوبیسم به عنوان تأثیرگذارترین جنبش هنری نیمه اول قرن بیستم یاد میکنند. تاریخ دقیق اولین ردپای کوبیسم در هنر همیشه موضوع بحث میان مورخان هنر بوده است. برخی آغاز پیدایش آن را در تابلوی معروف «دوشیزگان آوینیون» متعلق به پیکاسو میدانند. این تابلو تصویر زنی است که با ترکیب اشکال دندانه دار، نقشهای هموار و فرمهایی برگرفته از نقابهای آفریقایی نقاشی شده است. برخی دیگر، تأثیر آثار هنرمند فرانسوی، پائول سزان را روی پیکاسو و براک مهمترین عامل شکل گیری این جنبش میدانند.
سزان، پیش از مرگش در سال ۱۹۰۶ در تابلوهایش به طور فزاینده ای به تسهیل و هموار ساختن اشکال میپرداخت. به علاوه، او برای اولین بار شیوه ای را در نقاشی خلق کرد که مورخان هنر آن را passage (گذرگاه) نامیدند. در این شیوه گاهی قسمتهایی از تابلو بدون رنگ رها میشد، به عنوان مثال حد فاصل میان دو کوه خالی میماند، به طوری که صخره و هوا در هم ادغام شوند و از هم عبور کنند. چنین نوآوریهایی از دو جهت برای کوبیستها حائز اهمیت بودند. اولا چنین شیوه ای قانونهای تجارب فیزیکی را به چالش میطلبید و ثانیا هنرمندان را تشویق میکرد تا دید خود را نسبت به نقاشی تغییر دهند و آن را به عنوان تمامیتی غیر وابسته (و حتی مخالف) با تجارب فیزیکی دنیای بیرون ببینند که دارای هویت و منطق درونی مستقلی است.
به این ترتیب پیکاسو و براک تحت تأثیر شیوه سزان در نقاشی، آثاری را از مناظر طبیعی به شیوه وی آفریدند و در سال ۱۹۰۸ در نمایشگاهی در پاریس آنها را در معرض دید عموم گذاشتند. این نمایشگاه نیز مانند اولین نمایشگاه آثار امپرسیونیستی با اعتراضات گسترده منتقدین روبه رو شد و در بازدید از همین آثار بود که منتقد معروف لوئیس واکسل (Louis Vauxelles) در تمسخر این سبک نو، واژه کوبیسم را که از cube به معنای «مکعب» گرفته شده، به آن نسبت داد.
پیکاسو و براک، در این نقاشیهای اولیه، ابزارهایی را به غیر از «تحلیل بردن توهم فضا» بکار گرفته بودند. در اولین قدم آنها از شر قراردادهای مرسوم رهایی یافتند! ساختمانها به جای قرار گرفتن در یک خط عرضی یا پشت سر هم، یکی روی دیگری بنا میشدند. به علاوه پیکاسو در برخی آثارش، نه تنها ساختمانها بلکه تمام تصویر پیش زمینه را به شکل مکعبهای ریزی نقاشی میکرد. او با پرداختهای مشترک به زمین و آسمان، فضای بوم را به نوعی وحدت میرساند، اما در این میان با ترکیب حجمهای تو پر و میان تهی، از ایجاد «ابهام» نیز غافل نمیشد!
موضوع دیگری که آثار کوبیست را در معرض انتقادات شدید میگذاشت، این بود که برخلاف شیوه معمول پرداختن به نور برای ایجاد فضای سه بعدی در نقاشیهای متداول آن دوران، در این نقاشیها منبع و زاویه مشخصی برای تابش نور وجود نداشت. در برخی سایههای موجود منبع نور را در چپ و در بعضی دیگر در راست یا بالا و یا پائین و حتی روبه رو نشان میداد. علاوه بر آن نقشها به نحوی تقارن یافته بودند که محدب یا مقعر بودن آنها برای بیننده ممکن نبود. در واقع ایجاد ابهام در ذهن بیننده را میتوان به عنوان برجسته ترین ویژگی کوبیسم برشمرد.
فضای تصویری کوبیستها افزایش بعد زمان بر بعد مکان را القا میکند، زیرا آنها اشیاء را نه آنچنان که در لحظه ای معین دیده میشود، بلکه در توالی مکانیشان میبینند؛ یعنی درک منظرههای متعدد یک شئ به گونهای که نقاشی شده است، مستلزم جابهجایی بیننده در موضعهای متوالی ِمکانی است.
برخی مورخان هنر کوبیسم را به سه دوره تقسیم میکنند ولی اکثر مورخان برای این جنبش هنری دو مرحله قائل هستند. در واقع گروهی که به کوبیسم سه مرحله ای معتقدند دوران ابتدایی کوبیسم را به دو بخش پیشاکوبیسم و کوبیسم تحلیلی تقسیم بندی میکنند.
در قسمت دوم معرفی این سبک هنری در سایت هزارویکبوم درباره هر سه مرحله با تمرکز بر دو مرحله اصلی – تحلیلی و ترکیبی – بیشتر میخوانیم.
سلام، یک نوع نقاشی ها رو دیدم که انگار تمام صحنه با ضربه زدن قلمو روی بوم ایجاد شده بود، اسم این سبک چیه و با چه نوع رنگ انجام میشه؟
سلام
من علاقه ی زیادی به کوبیسم دارم .
اما در مورد انتخاب سوژه برای طراحی این سبک خیلی سردرگمم.
نمیدونم چطور به این مرحله برسم که بتونم یه طرح انتزاعی بکشم .
میشه منو راهنمایی کنید؟
از سایت خوبتون ممنونم.
یک اثر هنری باید در حیطه – زیبایی- پیچیدگی – ظرافت – تکنیک – پیام – نوگرایی در نگاه – و حرکت در مرزهای جدیدی در ۵ مقوله – فوق ارزیابی شود – بهتر است به جای توصیف های بی معنی شاعرانه؟و تظاهر به درک محتوای اثر
بدون ادراک هنرمندانه بیشتر نگاه کنیم وبیشتر دقت کنیم – بیشتر بیاموزیم و کمتر حرف بزنیم
سایتتون محشره…